برگه:Yaddashtha-ye E'temadu'l Saltana.pdf/۱۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۶ —
 

تومانی الی دو تومان بتفاوت بدفعات خرج کرده‌اند، جز اینکه اطاقها در آبدارخانه مملو از سنگ آهکی و گچی گردیدی فایده‌ای برده نشده، با وجود این باز ناامید نشده هر روز بفکر معدن هستند و اصرار دارند که در کوه‌های دوشان‌تپه که از جبال آهکی است و همچنین کوه‌های جاجرود طلا یا اقلا یاقوت پیدا کنند. این است که چند نفر از اطفال و جهال که در حضرت همایون نهایت تقرب را دارند از قبیل میرزا محمد ملیجک تخلص، یعنی مخاطب، چرا که شعری نگفته که تخلص داشته باشد، و مردک برادر زن او که پسر سید ابوالقاسم بزاز سابق و فراش خلوت لاحق است و محمد فشندی که از خانه‌شاگردهای حرم بود، غالبا مامور بکار و خدمتی هستند که باید علمای بزرگ معدن و مهندسین معروف با دقت تمام انکشاف نمایند. گاهی بواسطهٔ نهایت سوءظن، که چند سال است بواسطهٔ عرایض سپهسالار غیر مرحوم میرزا حسینخان و نظام‌الدوله دوستعلی‌خان مرحوم معیر الممالک و امین السلطان شریک دولت نسبت به آحاد و افراد اناث و دارند، این سه طفل نادان جاهل غیر عاقل را که به انکشاف معدن میفرستند، به احتمال اینکه واقعا مبادا طلائی یا جواهری منکشف سازند و خود بخورند و بدزدند، گاهی آقا محمد علی آبدارباشی و گاهی غلامعلی خان قهوه‌چی (باشی) که این دو شخص هر یک زیاده از بیست سال و اندی ندارند، مامور میشوند که با حضرات منکشفین معدن همراه باشند، امین السلطان که مرد مجرب و بی‌شعوری نیست، اگر چه بی‌سواد است، بقای وجود این پادشاه را رای جمع کردن مکنت زیاد که اندوخته است و متصل مشغول است لازم میداند، الحق هم که دارد، بماها چه که شان نداریم و هیچ مکنت نداده، بخصوص من که نه این دارم و نه آن و ینمنعون الماعون، با وجود این علی الاتصال دعا بر وجود مبارک میکنم. خلاصه اینکه امین السلطان، یا واقعا بخیال دولت‌خواهی که آبدار و قهوه‌چی از ملزومات خدمت‌گزاران و حضور ایشان علی‌‌الاتصال در خدمت لازم است و غفلتشان از خدمت بسا شده که مورث بعضی خدانکرده گردیده است، و آنگاه بیکار و بیهوده رفتن چرا؟، بواسطهٔ عریضه از خاکپای همایون استدعا کرده بود که پسر او آبدارباشی را از خدمت انکشاف معدن معفو دارند. درین ضمن برای اینکه تنها پسر خود را اسم نبرده باشد و بظاهر دلسوزی هم بکار دولت و وجود شخص پادشاه کرده باشد قهوه‌چی باشی را هم مانع از رفتن و پیدا کردن سنگ آهکی و اتلاف وقت عزیز شده بود. خود تقدیر میکرد که چنین کردم و چنان نمودم، این طور عریضه نوشتم هر چه مقصود و منظور اوست خدا عالم است، اما شهدالله کار بقاعده‌ای کرده است. شاه بیرون تشریف آوردند، ناهار صرف فرمودند. کتاب مادام رموزا که در قبح اعمال ناپلیون اول امپراطور سابق فرانسه شصت سال قبل نوشته است خواندم. بعد سپهسالار که مامور سفارت کبرای پطرزبورغ