برگه:Zendebegur.pdf/۷۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

آبجی‌خانم

 

آبجی‌خانم خواهر بزرگ ماهرخ بود، ولی هرکس که سابقه نداشت و آنها را میدید ممکن نبود باور بکند که با هم خواهر هستند. آبجی‌خانم بلندبالا، لاغر، گندمگون، لبهای کلفت، موهای مشکی داشت و رویهمرفته زشت بود. در صورتی که ماهرخ کوتاه، سفید، بینی کوچک، موهای خرمائی و چشمهایش گیرنده بود و هر وقت میخندید روی لپهای او چال میافتاد. از حیث رفتار و روش هم آنها خیلی با هم فرق داشتند. آبجی‌خانم از بچگی ایرادی، جنگره و با مردم نمیساخت حتی با مادرش دو ماه سه ماه قهر میکرد برعکس خواهرش که مردم‌دار، تودل‌برو، خوشخو وخنده‌رو بود، ننه حسن همسایه‌شان اسم او را «خانم سوگلی» گذاشته بود. مادر و پدرش هم بیشتر ماهرخ را دوست داشتند که ته‌تغاری و عزیز نازنین بود. از همان بچگی آبجی‌خانم را مادرش میزد و با او میپیچید ولی ظاهراً روبروی مردم روبروی همسایه‌ها برای