برگه:Zendebegur.pdf/۹۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۹۵
مرده‌خورها

گفته‌ام که نباید مهروموم بشود؟ بد کردم جمع‌وجور کردم؟ کور از خدا چه میخواهد: دو چشم بینا. خودتان بروید آخوند و ملا بیاورید مهروموم کند.

در این موقع نرگس وارد شده یک فنجان چائی روبروی مادرش میگذارد و لوچه‌اش را آویزان میکند. حالا خیلی دیر است خوب بود زودتر باین خیال میافتادند.

منیژه به بی‌بی خانم: - قباحت هم خوب چیزی است، راستش به ستوه آمده‌ام، خدا بدور نرگس خودش کم بود رفته ننه‌جونش را هم خبر کرده، تا سه ساعت پیش هنوز شوهرش زنده بود. تف، تف، شرم‌وحیا هم خوب چیزی است، مشدی خودش بمن وصیت کرد، کلید را بردارم تا بدست هر شلخته‌ای نیفتد. همین الآن بروید وکیل و وصی بیاورید، هرچه دار و ندار است مهروموم بکنید. من حاضرم، کلید را میدهم بدست وکیل، یکدقیقه پیش بود شیخ علی آمد بضرب دگنک ۵ تومان از من گرفت رفت، من زن بیچاره داغ‌دیده در هفت‌آسمان یک ستاره ندارم! توی این خانه پوست انداختم. دو روز دیگر سرسیاه زمستان اگر برای خاطر آن خدابیامرز نبود الآن سربرهنه از خانه بیرون میرفتم. بعد از مشدی درودیوار این خانه بمن فحش میدهد. سه شب و سه روز آزگار شب‌زنده‌داری کردم، بعد از آنکه همه آبها از آسیاب افتاد و مشدی روی دستم چانه انداخت آنوقت دیدم نرگس خانم، زن سوگلی مثل طاوس خرامان‌خرامان وارد