برگه:Zendebegur.pdf/۹۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۹۹
مرده‌خورها

بکن مشدی - مشدی آمده (زبانش بند میآید).

زنها یکمرتبه با هم فریاد میکشند، در باز میشود. مشدی با کفن سفید خاک‌آلود، صورت رنگ‌پریده، موهای ژولیده وارد اطاق میشود و به در تکیه داده در درگاه میایستد.

منیژه دستپاچه کیسه را از گردن خودش درمیآورد. با دسته کلید و النگوها جلو مشدی پرت میکند - نه، نه، نزدیک من نیا؟ بردار و برو، مرده، مرده، مرده.... دسته‌کلید را بردار، صد تومانی که از صندوقت برداشتم توی کیسه است. با یک قبض ۵ تومانی، بردار و برو، بمن رحم بکن، برو، برو، (بلند میشود خودش را پشت بی‌بی خانم پنهان می‌کند.)

نرگس از گوشه چارقدش چیزی درآورده میاندازد جلو او - اینهم دندانهای عاریه‌ات با ۵ تومانی که از آشیخ علی گرفتم. بردار برو، زودباش، برو (با دستهایش صورت خودش را پنهان میکند و میافتد در دامن مادرش.)

منیژه: - همان دندانهائی که ۵۰ تومان برای مشدی تمام شد!...

مشدی رجب مات با لبخند: - نه نترسید... من نمرده‌ام، سکته ناقص بود، در قبر بهوش آمدم!

منیژه: - نه نه، تو مرده‌ای برو. دست از جانمان بردار، مرا که دوست نداشتی، زن عزیزه آنجاست (اشاره به نرگس می‌کند.)