برگه:Zendegani-man.pdf/۵۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
زندگانی من / احمد کسروی
۵۲
 

در آن سالها این گروه در بیرون نیز با مسلمانان ایران رفتار بدی می داشتند. سیاست دژخویانه نکولا و دژرفتاری های فرماندهان سپاهی روس را پشتیبان خود گرفته با همشهریان خود از کینه ورزی باز نمی ایستادند. آن همدستی ها که در جنگهای مشروطه خواهی در میان مجاهدان مسلمان و فداییان ارمنی در کار بوده و آن جانبازیها که یفرمخان و پتروسخان و دیگران در راه آزادی ایران کرده بودند، در زمان کمی فراموش شده از میان رفته بود.

این یکی از دانستنیهاست که بیشتر ارمنیان تو گویی ستمهایی را که در تاریخ خود از ایران و روم و عرب دیده اند، همه آنها را از ایران می دانند و کینه روم و عرب را نیز از ایرانیان می جویند. این داستان مایه شگفت هرکسی تواند بود و آنچه ما دانسته ایم بسیاری از خردمندان خود آنان از این رفتار بیزارند.

در مدرسه رییس آنجا مستر چسپ، مرد ساده درون و خود مسیحی راستی می بود که جدایی میانه مسلمان و مسیحی نمی گزاردی. دیگر آموزگاران مسیحی نیز نیک می بودند. ولی دو تن از آموزگاران ارمنی رفتار دلخراش می داشتند. با من هم کینه می ورزیدند.

همان روزهای نخست بود که شاگردان گله کرده گفتند: «یک شاگرد مسلمان مسیحی گردیده خود را هنری مینامد و این به ما بر می خورد. من چون جستجو کردم دانسته شد آن شاگرد پسر میرزا حسین طبیب خوییست. شادروان میرزا حسین از آزادیخواهان می بوده و چون در جنگهای مشروطه خواهی خوی بدست سپاه ماکو افتاده او را گرفته به زندان سپرده اند که فردا به دهان توپ گزارند. آن شادروان شبانه خود را کشته و از چنان مرگ هراسگین آسوده گردانیده و ما داستان او را در تاریخ مشروطه نوشته ایم.

پس از مرگ او این پسر که نامش ادریس می بود، بی نگهدار مانده بوده. عمویش به تبریز آورده به مدرسه آمریکاییان سپرده، که نگهداشته مهربانی نشان داده اند و در نتیجه این بوده که این بچه ساده دل مسیحیگری نموده و خود را هنری نامیده.

چون داستان را دانستم گفتم بهتر است او را بحال خود گزاریم. سپس در درس نیز او را یکی از باهوشترین و کوشاترین شاگردان دیدم. شگفت این بود که از همان روزهای نخست به من و درسهایم دلبستگی بسیار می نمود و باشد که دو هفته نگذشت که مسیحیگری و هنریگری را رها کرد و خود به ما پیوست و تا روزهای آخر دلبستگی با من می داشت. سپس نیز که بزرگ گردید به اروپا رفته و در آلمان بازرگانی آغاز کرده بود (که باشد خوانندگان آگهی های او را در روزنامه ها بنام ادریس حسین زاده خوانده اند) با من نامه نویسی می داشت و یکبار که به تهران آمد، بارها بدیدن من آمد و با هم نشستها داشتیم.

از شاگردانی که آنروزها در مدرسه آمریکاییان بوده اند و اکنون هریکی مردی می باشد یکی میرزا جلیل خان مرندی (هاشمزاده که چندی پیش رییس کشاورزی ارومی می بود)، دیگری ابوالفتح خان نوه رفیع‌الدوله (در دارایی تبریز یکی از کارکنان ارجمند است)، دیگری حسین خان مراغهای نوه سردار مؤید