برگه:Zendegani-man.pdf/۶۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

من در این پیشامد خاموشی گزیده خود را به کنار گرفته بودم. با آنکه در شش سال دوره فشار بیشتر از دیگران زیان دیده و سختی کشیده و در میان آزادیخواهان از همه بنامتر می‌بودم و با خیابانی و همراهانش دوستی نزدیک می‌داشتم، چون در دوره گذشته به دموکراتها نپیوسته بودم اکنون نیز خود را دور می‌داشتم. بهره‌مندی من از آن پیشامدها آن شده بود که از زبان ملایان و پیروانشان آسوده گردم و دیگر به جان خود نترسم، و به همان خرسند می‌بودم و خدا را سپاس می گزاردم. از آنسوی چون دوره برگشته برای من کار تازه‌ای پیدا شده بود، و آن اینکه این بار به جلوگیری از زورگویی و کینه‌جویی مشروطه‌خواهان بکوشم.

همینکه فشار خودکامگی برخاسته بود بسیاری از مشروطه‌خواهان و بازماندگان مجاهدان به میان افتاده بنام کینه‌جویی از بدخوهان کوششهایی می‌کردند و به کسانی آزار می‌رسانیدند. من می‌گفتم: گذشته گذشته است. باید از کینه‌جویی چشم پوشید. این بود بسیاری از کسانی که در آن شش سال به من آزار رسانیده بودند، این بار به من می پناهیدند و من نگهداری می‌نمودم.

همان هکماوار که من از آنجا گریزان می‌بودم، این هنگام خود را به زیر پای من انداخته یاوری می‌خواست. شیخیان که مشروطه‌خواه می‌بودند کسانی از آنان سر برآورده به آزار متشرعان می‌کوشیدند. من می‌بایست از آنان جلوگیرم.

از اینها گذشته در همان روزها چون دبستانها باز می‌شد، از سوی اداره فرهنگ مرا برای آموزگاری عربی در دبیرستان دولتی (که یگانه دبیرستان آذربایجان می‌بود) خواندند. و ماهانه آبرومندی که به کمتر آموزگاری دادندی برایم بدیده گرفتند.[۱] در این کار دست فیوضات در میان می‌بود که این هنگام دستیاری فرهنگی را می‌داشت. فیوضات در دوستی بسیار نیک و در دشمنی بسیار بد می‌بود.

چندی بدینسان می گذشت، و چون کشاکش در میان خیابانی و همراهان او با «دموکراتهای قانونی سخت گردیده بود کسانی به آن شدند که میانجی[۲] گردند. خود خیابانی این را می‌خواست. از اینرو من نیز از میانجیان گردیدم. چنین نهادیم که دو دسته بهم خورد و دسته تازه دیگری پدید آید و یک کمیته از سر نو برگزیده شود. در این میان بود نیز خواه و ناخواه به دموکراتها پیوستم که در نشستهایی که روزهای پنجشنبه در حیاط تجدد برپا گردیدی می‌بودم. ولی بیش از این نزدیکی نمی‌داشتم.

  1. بدیده گرفتن= در نظر گرفتن (ویراینده)
  2. مبانجی= شفیع، واسطه (ویراینده)