تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/حکومت مشیرالدوله و سپهدار
۱۵ـ حکومت مشیرالدوله و سپهدار
دو محلل بودند
مشیرالدوله «میرزا حسنخان پیرنیا» در ۱۸ شوال ۱۳۳۸ بروی کار آمد و در ۲۸ همان ماه اعلام داشت که: قرارداد موقوفالاجری خواهد بود تا وقتیکه برأی مجلس شورایملی ایران عرضه شده تصویب گردد. و در غرهٔ ذیالقعده هیئت مشاوران نظامی انگلیس باستثنای یکنفر (کلنل اسمایس یکی از مؤسسان کودتا) از تهران بیرون رفتند، و مفتش مالی انگلیسی هم استعفا داد، و در همان ایام قوای انگلیس مشهد را ترک گفت و بهندوستان بازگشت و چند هزار قبضه تفنک و لوازم آنرا بدولت ایران فروخت که سرمایهٔ قوت ژاندارمری خراسان شد.
این اقدامات که از طرف دولت انگستان روی داد، عاقلانهترین کاری بود که انگلیسها کردند و با شاه در واقع همآواز شدند ، زیرا مشیرالدوله بواسطهٔ اینکه قرارداد نبسته و مردی موجه بود توانست مازندرانرا از قوای جنگلی و بالشویک داخلی پاک کند، تبریز را امنیت دهد و مردم تهرانرا هم تاحدی ساکت سازد.
مشیرالدوله و شاه دست بهم دادند و قوای قزاق را بکار انداختند. و در ماه ذیالقعده، مازندران چنانکه بباید از متجاسرین پاک شد و در ۲۶ همانماه قزاق بسوی رشت پیش رفت و در غرهٔ ذیالحجه «اسمعیلآباد» را که مرکز بالشویکهای ایرانی بود گرفتند. قشون انگلیس که با قزاق موافقت کرده بود در همان تاریخ پس از زد و خوردی «یوزباشیچای» را گرفته و بالشویکها (متجاسرین) برشت عقب نشستند، در ۷ ذیالحجه قوای انگلیس «منجیل» را که تخلیه کرده بود باز گرفت و قوای قزاق نیز که پیشاپیش قوای انگلیس در حرکت بود از رودبار گذشته متجاسرین را تا رشت براند و تا نزدیکی انزلی آنها را دنبال کرد، و در ۱۰ ذیالحجه در جنگی که بین قزاق و متجاسرین در پهنهٔ بین رشت و انزلی و خمام روی داد روسها بکمک یاغیان ازدریا برآمده توپهای بزرگ بخشکی پیاده کردند و بدین جهة قشون قزاق شکست خورد و برشت عقب نشست، و سپس رشترا نیز تخلیه کرد و چون قوای روس در رشت متوقف گردید قزاقها دست و پای خود را جمع کرده در میان امامزاده هاشم و رشت موضع گرفتند، و بالاخره در جنگهای دیگر صاحبمنصبان روسی قزاق (بقراریکه شهرت کرد) درکار سستی کردند[۱]. قوای قزاق یکباره بسوی قزوین عقب نشست و در قریه «آقا بابا» متمرکز گردید و فراریان رشت که از بیم غارت و تجاوز بالشویکها گریخته بودند در تهران سروصداهای زیاد براه انداختند و اسباب بیم و هراس مردم شدند!
۱۴ـ مرحوم حسن پیرنیا (مشیرالدوله) |
سردار سپه بمن میگفت که فرماندهان روسی در آخرین جنگ سستی کردند، من عدهٔ خود را از بیراهه در حالیکه گاهی تا گلو در لجن و مرداب فرو میرفتیم و گاه خارهای جنگل از کف پای قزاق زده کفش او را دریده بپشت پا میرسید، از کوههای سخت عبور دادم و لخت و گرسنه بقزوین آوردم و طوری مأیوس بودم که قصد کردم تهران آمده دست زن و بچه خود را گرفته بکوههای دوردست بروم و سر بصحرا گذارم!...
مخبرالسلطنه هدایت از رجال استخواندار واخیراً رئیس کمیتهٔ محلی پایتخت ب دموکرات و نامزد وزارت و وکالت اینحزب بود، و بواسطهٔ عضویت در کابینههای قبل از وثوقالدوله و مخالفت او با وثوق در انتخابات بعدی کمیته بعضویت نایل نیامد، ولی در انتخابات مجلس مبعوثان از تهران وکیل شده و صاحب وجههٔ خوبی بود.
مشیرالدوله این شخص را بایالت (استانداری) آذربایجان که آنروزها «آزادیستان» نام یافته بود برگماشت، ومشارالیه وارد آذربایجان شد، چون خود دموکرات بود میدانست با دموکراتها چگونه باید معامله کرد، بنابراین موفق شد که جای خود را گرم کند و مثل عینالدوله از ساعت اول زیر پایش را جاروب نکنند و نمک در کفشش نریزند، پس از آن بمعاونت دستهای قزاق بر حزب «قیامیون» تاخته و کار خیابانی را بساخت و نعش او را که در زیرزمین خانهای از طرف قزاقان تیرباران شده، و یا بقول مخبرالسلطنه خودکشی کرده بود، بیرون کشیدند!
غائلهٔ آذربایجان خوابید!
در جنوب نیز پلیس جنوب «اسپیار» با شیخ حسین خان چاکوتاهی، دوست و حامی شجاع و ثابتقدم «واسموس» که ازرجال معروف و تاریخی است طرف شده و بعد از چند زد و خورد که با دلیران تنگستانی کردند توانستند آنغائله را نیز فرو خوابانند و شیخ حسین خان با پسرانش در نخلستانی محاصره شده بقتل رسیدند!
این دو اقدام که خبر هر دو بفاصلهٔ نزدیکی در جراید پایتخت انتشار یافت، باعث رنجش و گفتگوهائی بین طبقات ملی گردید، و بر ضد دولت هنگامهای بر پا شد و نیز مشاورالممالک که در اسلامبول بود در روز غرهٔ ذیقعده ۱۳۳۸ از تهران تلگراف شد که بمسکو بسمت وزارت مختاری رفته و در ایجاد روابط دولتین سعی کند.
این اعمال مشیرالدوله بسیار مشعشع بود و هر چند اسباب رنجش منفیبافان و حتی یکعده از ملیون گردید، اما از لحاظ مصالح اساسی دولت و ادای وظیفهٔ کشور داری محل تأمل نیست که طبق سیاست و صلاح عمل شده بود و شخصیت رئیس دولت بقدری بود که ازین معنی تزلزلی در آن راه نیافت و شکی نیست که شاه نیز با دولت مزبور روابط خوبی داشت، زیرا دولت توانسته بود در برابر متجاسرین فعالیت زیادی بخرج دهد. پس میتوان تصور کرد که اشکال کار او از طرف همسایگان بوده است.
☆ ☆ ☆
روز ۱۷ ذیقعدهٔ ۱۳۳۸ مطابق ۱۴ اسد ۱۲۹۹ تقریباً هفت ماه پیش از کودتا جلسهٔ وزرا بطور فوقالعاده تشکیل گردید، زیرا در مجلس مبعوثان انگلیس به هیئت دولت اعتراض شده بود که بچه مناسبت بدولت ایران از طرف بانک مساعده داده میشود[۲] در صورتیکه هیچگونه عهد و میثاق و قراردادی در بین نیست و همچنین راجع بمصارف قوای نظامی که انگلستان در خراسان و گیلان نگاهداشته بود خاصه راجع بخراسان اعتراضات شدیدی بدولت مزبور شده بود، اینمعنی موجب شد که هیئت وزیران ایران جلسه کردند و عاقبت وعدهای در باب قرارداد بدولت انگلیس دادند و دولت مذکور قبول کرد که تا سه ماه دیگر مساعدهای را که قبلا به وثوقالدوله دادند بدولت جدید بپردازند و قشون انگلیس نیز از قزوین واپس ننشیند، تا قوای دولت ایران جای آن را پر کند. و در این روش دولت ایران مجبور بود. چه هرگاه دولت انگلیس پول نمیداد و از قزوین عقب میرفت بدون تردید قوای متجاسرین تا شهر قزوین و حتی تهران میتاختند!
علت این بازی چه بود؟ گفته میشد که اعزام مشاورالممالک بآن عجله بمسکو و اصرار دولت در ایجاد روابط حسنه با دولت ساویت اسباب نگرانی دولت انگلیس شده بود، چه معلوم بود که ایجاد این روابط با وجود گذشتهائی که روسها نسبت بترک قروض ایران و لغو معاهدات جابرانه و غیره نمودهاند ـ و مواد ۱۸گانهٔ ۲۶ ژون ۱۹۱۹ نمونهٔ آن بود ـ موجب جلب توجه مردم ایران بسوی روسیه خواهد شد و طبعاً بزیان اخلاقی و اجتماعی انگلستان تمام خواهد گردید و ممکن است برای اجرای قرارداد نیز مضر واقع شود و تصویب آنرا متزلزل سازد!
بنابراین ته ترازوئی بزمین زدند، و نیروی خود را هم از منجیل عقب کشیده حتی دو فرسنگ از قزوین هم عقب رفتند، و عاقبت قرار شد که تا مدت سه ماه با مشیرالدوله همکاری و مساعدت کنند و این تعیین مدت ظاهراً مهلتی بود برای اجرای قرارداد، و بالجمله مشیرالدوله نیز بهمان گناه که سلف او افتاده بود سقوط کرد و افتاد!