خرنامه
خرنامه[۱]
دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر | زد چرخ سفله، سکه ی دولت به نام خر | |||||
خر سرور ار نباشد، پس هر خر از چه روی؟ | گردد همی ز روی ارادت غلام خر | |||||
افکنده است سایه، هما بر سر خران | افتاده است طایر دولت به دام خر | |||||
خر بنده ی خران شده، آزادگان دهر | پهلو زن است چرخ، به این احتشام خر | |||||
خرها تمام محترمند! اندرین دیار | باید نمود از دل و جان احترام خر | |||||
خرها وکیل ملت و ارکان دولتند | بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر؟ | |||||
شد دایمی ریاست خرها به ملک ها | ثبت است در جریده ی عالم دوام خر | |||||
هنگامه ای به پاست به هر کنج مملکت | از فتنه ی خواص پلید و عوام خر | |||||
آگاه از سیاست کابینه، کس نشد | نبود عجب که «نیست» معین مرام خر | |||||
روزی که جلسه ی وزرا، منعقد شود | دربار چون طویله شود ز ازدحام خر | |||||
درغیبت وزیر، معاون شود کفیل | گوساله ای ست نایب و قایم مقام خر | |||||
یا رب «وحید ملک2» چرا می خورد پلو؟ | گر کاه و یونجه است، به دنیا طعام خر | |||||
گفتم به یک وزیر، که من بنده توام | یعنی منم ز روی ارادت غلام خر | |||||
این شعر را به نام «سپهدار3» گفته ام | تا در جهان بماند، پاینده نام خر | |||||
خر های تیزهوش، وزیران دولتند | یاحبذا ز رتبه وشان ومقام خر | |||||
از آن الاغ تر وکلایند از این گروه | تثبیت شد به خلق جهان احتشام خر | |||||
شخص رییس دولت ما، مظهر خر است | نبود به جز خر، آری قایم مقام خر | |||||
چون نسبت وزیر به خر، ظلم بر خر است | انصاف نیست، کاستن از احترام خر | |||||
گفتا سروش غیب، بگوش «امین ملک 4» | زین بیشتر، زمانه نگردد به کام خر | |||||
«سردار معتمد5» خر کی هست جرتغوز | کز وی همی به ننگ شد، آلوده نام خر | |||||
امروز روز خرخری و خرسواری است | فردا زمان خرکشی و انتقام خر |
پانویس
ویرایش[1] نقل از کتابچه خطی سرکارسروان آزاده ولی احتمال میرود این چکامه از دیگری باشد.
[2] وحیدالملک شیبانی
[3] مقصود فتح الله اکبر (سردار منصور رشتی) است.
[4] دکتر مرزبان رشتی که وکیل و وزیر هم بوده است.
[5] اکبر رشتی وکیل سابق مجلس که در این اواخر فرزندش حسن اکبر به وکالت و سناتوری رسید.
- ↑ پانویس