خواجوی کرمانی (غزلیات)/دل گل زنده گردد از دم خم
دل گل زنده گردد از دم خم | گل دل تازه گردد از نم خم | |||||
روح پاکست چشم عیسی جام | خون لعلست اشک مریم خم | |||||
تا شوی محرم حریم حرم | غوطهئی خور بب زمزم خم | |||||
در شبستان می پرستان کش | شاهد جام را ز طارم خم | |||||
خیز تا صبحدم فرو شوئیم | گل روی قدح بشبنم خم | |||||
شاهدان خمیده گیسو را | زلف پرخم کشیم در خم خم | |||||
داد عیش از ربیع بستانیم | بطلوع مه محرم خم | |||||
جان خواجو اگر بوقت صبوح | همچو ساغر برآید از غم خم | |||||
می خامش بخاک بر ریزید | تا دگر زنده گردد از دم خم |