دیوار/بجای مقدمه
□ بجای مقدمه |
فری جان[۱] فروغ این کتاب یک فروغ ساده ، احمق ، و احساساتی است، اگر فکر میکنی به من شباهت دارد و بهر حال قبولش داری، مال تو ، ما که بخیل نیستیم. فروغ فرخزاد تیرماه ۱۳۴۰ |
گل در بر و می در کف و معشوق بکامست
سلطان جهانم به چنین روز غلامست
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمامست
در مذهب ما باده حلالست ولیکن
بیروی تو ای سرو گل اندام حرامست
گوشم همه بر قول نی و نغمهٔ چنگست
چشمم همه بر لعل لب و گردش جامست
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشامست
«از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر»
«ز آنرو که مرا از لب شیرین تو کامست»
«تا گنج غمت در دل ویرانه مقیمست »
«همواره مرا کوی خرابات مقامست»
«از ننگ چه گوئی که مرا نام ز ننگست»
«وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نامست »
«میخواره و سر گشته و رندیم و نظر باز
«وانکس که چو ما نیست در این شهر کدامست؟»
« با محتسبم عیب مگوئید که او نیز »
«پیوسته چو ما در طلب عیش مدامست»
«حافظ منشین بی می و معشوق زمانی»
«کایام گل و یاسمن و عید صیامست »
«حافظ» |
گویند که: دوزخی بود، عاشق و مست
قولیست خلاف، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و مست، دوزخی خواهد بود
فردا باشد بهشت همچون کف دست
□
گویند: بهشت و حور عین، خواهد بود
و آنجا می ناب و انگبین، خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدم چه باک
چون عاقبت کار همین خواهد بود
□
من ظاهر نیستی و هستی دانم،
من باطن هر فراز و پستی دانم،
با اینهمه از دانش خود شرمم باد.
گر مرتبهای ورای مستی دانم،
□
ای صاحب فتوی، ز تو پرکارتریم
با اینهمه مستی ز تو هشیارتریم؛
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده: کدام خونخوارتریم؟
«خیام» |
با اینکه دانش و خرد سبب نمود برترین نیرو برای آدمیانست اکنون تو باید به کمک جلوه های افسون و سحر از اهریمن نیرو بگیری گوته «دیوان شرقی»
اینک که برای ما هر امیدی به نومیدی مبدل گشته است. خداوندگار را نگر که بجای ما فرشتگان مطرود و دربدر شده دل بمسرتی تازه خوش کرده و بآفریدن آدمی پرداخته و بخاطر وی جهانی تازه آفریده است!
پس ای امید، بدرود باش و ای ترس تو نیز مرا ترک کن و ای پشیمانی از من دوری گزین!
در من که سرچشمهٔ خوبی خشکیده است تو ای بدی و پلیدی بجای خوبی و خیر جایگزین باش.
زیرا چون تو با منی قلمرو آفرینش را با یزدان دو بخش خواهم کرد و من بر نیمی از آن فرمانروائی خواهم داشت.
شاید از آن نیم که خاص پروردگار است بخشی نیز بهرهٔ من گردد.
چنانکه خواهد شد و دیری نمیباید که این جهان نو، و این آدمیان بر تسلط من آگاهی خواهند یافت.
«میلتون» منظومهٔ چهارم گفتگوی شیطان از بهشت گمشده |
- ↑ فریدون فرخزاد، برادر فروغ