دیوان سلمان ساوجی/غزلیات/سرو من سنبل تر بر زده بر گل پرچین

سرو من سنبل تر بر زده بر گل پرچین

بستده لشکر رومش ز حبش لشکر چین

رسته و بسته به دست بت من سنبل تر

وز سرش رسته فروهشته دو صد سنبل چین

حلقه در حلقه گره در گره و بند در بند

پیچ در پیچ و زره در زره و چین در چین

در خطا و ختن ای خسرو خوبان خطا

چون تو ترکی نبود در همه چین و ماچین

خواستم تا که بچینم ز لبش شفتالود

ابرویش گفت: بچین غمزه او گفت: مچین

در چنین چین و مچین مانده اسیرم چه کنم؟

سر زلف بت من مرهم چین بود و مچین

حال سلمان به قلم شرح همی دادم و گفت:

حال سلمان خار هجرم خور وز باغ وصالم برچین