دیوان سلمان ساوجی/غزلیات/مرا از آینهٔ سخت روی سخت آید
مرا از آینهٔ سخت روی سخت آید
که در برابر روی تو روی بنماید
چو شانه دست به دندان اگر برم شاید
که شانه در سر زلف تو دست میساید
لطیفهایست دهان تو تا که دریابد
دقیقهایست میان تو تا که بگشاید
عروس گل ز جمال تو چون خجل نشود
سپیده دم که به گلگونه رخ بیاراید
سر مراز سعادت به دولت عشقت
جز آستان درت هیچ در نمیباید
عروس خاطر سلمان که با لبت پیوند
کند هر آیینه زین گونه گوهری زاید