دیوان سلمان ساوجی/غزلیات/پرده از رویش ای صبا بردار
پرده از رویش ای صبا بردار!
وین حجاب از میان ما بردار
به تماشای جان، ز باغ رخش
دامن زلف مشکسا بردار
همرهانیم، در طریق وفا
من به سر میروم، تو پا بردار
چون غبار من اوفتان خیزان
میتوانی مرا دمی بردار
بر سر کوی او چو جان بخشند
بهرهای بهر این گدا بردار
وز زخوان لبش نواله دهند
قسم این جام بینوا بردار
چشم عشاق را ز خاک درش
ذرهای بهر توتیا بردار
سرما جست و ما بفرمانش
سر نهادیم، گو بیا بردار
ای دل از منزلش صبا بویی
میبرد هان پی صبا بردار!
دل ز تقوی گرفت سلمان را
ساقیا جام جانفزا بردار