رباعیات خیام (تصحیح فروغی و غنی)/من بی می ناب زیستن نتوانم
۱۳۲
من بی می ناب زیستن نتوانم | بی باده کشید بار تن نتوانم | |||||
من بندهٔ آن دَمَم که ساقی گوید | یک جام دگر بگیر و من نتوانم |
رباعی ۱۳۲– حافظ این معنی را مکرّر پرورانده است مثلاً:
ز دَوْرِ باده بجان راحتی رسان ساقی | که رنج خاطرم از جور دور گردون است |
یا میفرماید:
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد | نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد | |||||
اگر نه عقل بمستی فرو کشد لنگر | چگونه کشتی از این ورطهٔ بلا ببرد |