سلامان و ابسال/گفتار در موفق شدن جناب خلاف پناهی باجتناب از بعضی مناهی

بر پایهٔ تصحیح شیخ عبدالقادر سرافراز، بمبئی، ۱۳۱۵ خورشیدی

(گفتار در موفق شدن جناب خلاف پناهی باجتناب از بعضی)

(مناهی وقفه‌الله سبحانه للتقوی والمغفرة فی‌الدنیا والآخرة)

  حبذا شاهی که در عهد شباب شد ز توبه همچو پیران بهره یاب  
۲۰۰  گرچه از باده لب آلود از نخست زآن بآب توبه آخر لب بشست  
  جام می با آن همه آب طرب مانده دور از مجلس او خشک لب  
  خم گرفته معده خالی از حرام گوشهٔ چون زاهدان نیکنام  
  گشته محروم از حریم بزم او دست اندر سر بصد حسرت سبو  
  گرچه بودی زو صراحی سرفراز مانده زآن با گردن خود دست باز  
۲۰۵  کی برد پیمانه سوی باده پی باد پیمائیست زین پس کار وی  
  جمله حیوانات را چشم است و گوش خاصّ انسان باشد و بس عقل و هوش  
  دشمن هوش است می ای هوشمند دوست را مغلوب دشمن کم پسند  
  با دوصد خرمن زر کامل عیار نیم جو هوش ار فروشد روزگار  
  بخرد آن بهتر که عمری خون خورد تا خرد آن نیم جو هوش و خرد  
۲۱۰  نی که گیرد یک دو جرعه می بکف نقد دانش را کند یکسر تلف  
  پا نهد از حد دانائی برون رخت خویش آرد بسرحد جنون  
  عمرها می خوردی و بیخود شدی بندهٔ فرمان نیک و بد شدی  
  زآن همه می خواری و خرم دلی حاصل تو چیست جز بیحاصلی  
  آنچنان صد سال دیگر گر خوری پی بچیزی غیر از این مشکل بری  
۲۱۵  عیش پاری را که کردی می شناس سال دیگر را بر آن میکن قیاس