شاهنامه (تصحیح ژول مل)/بنا کردن سیاوش سیاوشگرد را
بنا کردن سیاوش سیاوشگرد را
هیونی زنزدیک افراسیاب | چو آتش بیآمد بهنگام خواب | |||||
یکی نامه نزد سیاوش بمهر | نوشته بکردار روشن سپهر | |||||
که تا تو برفتی نیم شادمان | از اندیشه بیغم نیم یکزمان | |||||
ولیکن من اندر خور رای تو | بتوران بجستم همی جای تو | ۱۸۲۰ | ||||
گر آنجا که رفتی خوش وخرّمست | چنان چون بباید دلت بیغمست | |||||
بدآن پادشاهی کنون بازگرد | سر بدسگالان اندر افگن بگرد | |||||
سپهبد بنه بر نهاد وبرفت | بدآن سو که سالار فرمود وتفت | |||||
هزار اشتر مادهٔ سرخ موی | بنه بر نهادند با رنگ وبوی | |||||
صد استر بگنج درم بار کرد | چهل را همه بار دینار کرد | ۱۸۲۵ | ||||
از ایران وتوران گزیده سوار | برفتند شمشیرزن ده هزار | |||||
به پیش سپاه اندرون خواسته | عماری وخوبان آراسته | |||||
زیاقوت وپیروزهٔ شاهوار | چه از طوق واز تاج گوهر نگار | |||||
چه عنبر چه عود وچه مشک وعبیر | چه دیبا چه از تختهای حریر | |||||
زمصری وچینی واز پارسی | همی رفت با او شتروار سی | ۱۸۳۰ | ||||
نهادند سر سوی خرّم بهار | سپهدار وآن لشکر نامدار | |||||
چو آمد بدآن جایگه دست آخت | دو فرسنگ بالا وپهنا بساخت | |||||
بیآرست شهری زکاخ بلند | زیالیز واز گلشن ارجمند | |||||
بایوان نگارید چندین نگار | زشاهان واز بزم واز کارزار | |||||
نگار سر گاه کاؤس شاه | نبشتند با یاره وگرز وگاه | ۱۸۳۵ | ||||
بر تخت او رستم پیلتن | همان زال وگودرز وآن انجمن | |||||
زدیگر سو افراسیاب وسپاه | چو پیران وگرسیوز کینه خواه | |||||
بایران وتوران بر راستان | شد آن شهر خرّم یکی داستان | |||||
بهر گوشهٔ گنبدی ساخته | سرش را بابر اندر افراخته | |||||
نشسته سراینده رامشگران | بهرجا ستاده گوان وسران | ۱۸۴۰ | ||||
سیاوخش گردش نهادند نام | همه مردمان زآن بدل شادکام |