شاهنامه (تصحیح ژول مل)/فرستادن افراسیاب گرسیوز نزد سیاوش

شاهنامه از فردوسی
تصحیح ژول مل

فرستادن افراسیاب گرسیوز نزد سیاوش

فرستادن افراسیاب گرسیوز نزد سیاوش

  بگرسیوز آن داستانها بگفت نهفته برون آورید از نهفت  ۱۸۹۵
  برو شادمان تا سیاوخش گرد ببین تا چه کردست وبر گرد گرد  
  سیاوش بتوران زمین دل نهاد وز ایران هگیرد همی هیچ یاد  
  چو او کرده پدرود تخت وکلاه چو گودرز وبهرام وکاؤس شاه  
  نه بیند همان رستم زال را نگیرد بکف خمّ وگوپال را  
  بجائی که بودی همه بوم خار بسازید شهری چو خرّم بهار  ۱۹۰۰
  فرنگیس را کاخهای بلند برآورد ودارد همی ارجمند  
  تو برخیز وبر ساز کار وبرو بنزد سیاوخش آزاده شو  
  چو بینیش خوبی فراوان بگوی بچیم بزرگی نگه کن بروی  
  چو نخچیر ومی باشد ودشت وکوه نشینند پیشت از ایران گروه  
  بپیش بزرگان گرامیش دار ستایش کن ونیز نامیش دار  ۱۹۰۵
  یکی هدیهٔ ساز بسیار مر زدینار وگوهر واسپ وکمر  
  همان تاج با فرّ ودیبای چین همان افسر وتیغ وگرز ونگین  
  زگستردنیها واز بوی ورنگ ببین تا چه آید زگنجت بچنگ  
  فرنگیس را هدیه بر همچنین برو با زبانی پر از آفرین  
  اگر آبدارت بود میزبان بدآن شهر خرّم بمان شادمان  ۱۹۱۰
  نگه کرد گرسیوز نامدار سواران توران گزیده هزار  
  خنیده سپاه اندر آورد گرد بشد تا بنزد سیاوخش گرد  
  سیاوش چو بشنید آمد براه پذیره شدش تازیان با سپاه  
  گرفتند مر یکدگررا کنار سیاوش بپرسیدش از شهریار  
  بایوان کشیدند از آن جایگاه سیاوش بیآراست جای سپاه  ۱۹۱۵
  دگر روز گرسیوز آمد پگاه بیآمد با هدیه پیغام شاه  
  سیاوش بدآن خلعت شهریار نگه کرد وشد چون گل اندر بهار  
  نشست از بر بارهٔ گام زن سواران ایران شدند انجمن  
  همه شهر ببرزن بدوی نمود وسوی کاخ بنهاد روی