شاهنامه (تصحیح ژول مل)/پادشاهی هوشنگ

هوشنک

پادشاهی هوشنگ چهل سال بود

  جهاندار هوشنگ با رای و داد بجای نیا تاج بر سر نهاد  
  بگشت از برش چرخ سال چهل پر از هوش مغز و پر از داد دل  
  چو بنشست بر جایگاه مهی چنین گفت بر تخت شاهنشهی  
  که بر هفت کشور منم پادشا بهر جای پیروز و فرمان روا  
  بفرمان یزدان پیروزگر بداد و دهش تنگ بسته کمر  ۵
  وز آنپس جهان یکسر آباد کرد همه روی گیتی پر از داد کرد  
  نخستین یکی گوهر آمد بچنگ بدانش ز آهن جدا کرد سنگ  
  سر مایه کرد آهن آب گون کزآن سنگ خارا کشیدش برون  
  چو بشناخت آهنگری پیشه کرد کجا زو تبر ارّه و تیشه کرد  
  چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت ز دریا بر آورد و هامون نواخت  ۱۰
  بجوی و برود آبرا راه کرد به فرّ کئی رنج کوتاه کرد  
  چو آگاه مردم برو بر فزود پراگندهٔ تخم و کشت و درود  
  بسنجید پس هر کسی نان خویش بورزید و بشناخت سامان خویش  
  از آن پیش که این کارها شد بسیج نبد خوردنیها جز از میوه هیچ  
  همه کار مردم نبودی به برگ که پوشیدنی شان همه بود برگ  ۱۵