شرف/۱۰
نُمره دَهُم |
شوّالالمُکرّم ۱۳۰۰ |
نواب ملکآرا
نوّاب والا عبّاس میرزا مُلکآرا که از اخوان جلیلالشّان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی خلدالله مُلکه و بعد از شخص همیون اسّن اولاد شاهنشاه خلد جایکاه ماضی انارالله برهانه هستند دارای کمالات صوری و معنوی و فضایل و معلومات عهد جدید و بالسنه و اصطلاحات خارجه مانوس و مستحضر در اوایل اینعهد همایون چندی نوّاب مُعظّم در عراق عرب اقامت کرده بمجاورت عتبات عالیات مُلتزم طاعات و مثوبات بودند در سنه ۱۲۸۷ هزار و دویست و هشتاد و هفت که موکب همایون بساحت عراق عرب عطف عنان فرموده بود عرق قرابت و مهر اُخوّت مهیّج شده نوّاب معظم را بمعاودت دربار و دولت اشارت فرمودند این بود که در سال هزار و دویست و نود پنج نوّاب معزّیالیه بصوب دارالخلافه الباهره عزیمت و بشمول الطاف و مکارم علیّه خسروانه نائل آمده بلقب جلیل ملکآرائی مُلقب و باعطاء مرسوم و برقراری تیول و سیورغال و رجوع حکومت خمسه و بعد ایالت قزوین و انواع و صنوف توجّهات ملوکانه قرین فراغ خاطر و مُباهات باطن و ظاهر بوده و هستند و امیرزاده مُحمّدمیرزا فرزند ایشان نیز با رتبه سرتیپی و مرسومات کافی در معیت نواب معظّم بخدمت اشتغال دارد و الحق نواب مُعظم در کلیّه امور معذّب و باتجربه و باوضاع و احوال مُطلع و مستبصرند و در آیین حُکمرانی باقتضای عدالت مفطور و دیانت و حُسن عقاید مرضی خاطر خطیر همایونی و مقبول طبایع اهالی هستند
جناب قوامالدّوله
میرزا عبّاسخان قوامالدّوله باقتضای لیاقت و قابلیت ذاتی و مراتب دانش و درایت فطری از مبادی این عهد همایون در سلک مُنشیان مخصوص دولت منسلک و در وزارت جلیله خارجه سمت منشی اوّلی داشتند در سال سیّم جلوس همایونی اوقاتی که در دارالسلطنه اصفهان نزول موکب همیون بود با نامه مودّت ختامه و تعلیمات مخصوصه مأمور پطرزبورغ دربار دولت بهیّه روسیه کردیدند و در سنه هزار و دویست و هفتاد و دو بلقب خانی و نشان و حمایل از درجه اوّل سرهنکی نایل و در هفتاد و سه بمنصب نیابت وزارت امور خارجه سرافراز و در سال هفتاد و پنج بمنصب نیابت اوّل و لقب معاونی وزارت جلیله خارجه منصوب و ملقب و باداره کلیه امور و مهام خارجه مملکت آذربایجان مامور کردیدند در سنه هفتاد و شش بنشان و حمایل سرتیپی دویم نائل آمده و پس از چند سال تقلّد این خدمت و اقامت آذربایجان احضار بدربار همایون شده بلقب معاونالملکی و منصب استیفا از درجه اول مباهی شدند در سال هشتاد و شش مُحاسبه دارالخلافه طهران و مضافات بجناب معزیالیه تفویض شد و پس از چندی استیفای ولایت یزد و محاسبه خزانه عامره و محاسبهٔ بعضی دوایر دیکر دولتی را نیز بمعزیالیه واکذار فرمودند در سال هزار و دویست و نود سه بخطاب جلیل جنابی مخاطب و در سلک وُزرای عظام دربار اعظم و دارالشورای دولتی منسلک کردیده و در سنه نود پنج شغل وزارت رسائل خاصه دولتی نیز بجناب معزیّالیه تفویض شد در سال هزار و دویست و نود و نه بلقب جلیل قوامالدّوله مُلقب و مفتخر شدند و در تمام اینمدت بهر شغلی و خدمتی مامور و منصوب شده بطوریکه منظور نظر انور و مقبول خاطر بیضا مظاهر همیون شهریاری بوده باقتضای لیاقت و صداقت از عهده انجام آن برامده و به انواع الطاف همایونی و امتیازات دولتی از قبیل نشان تمثال همایون و انکُشتری و غیره سرافراز شدهاند
جناب قوامالدّوله
بقیّه سفر سعادت اثر پادشاه کیتیپناه ابّدالله شوکته بنمارستاق
چهارشنبه سیُّم صُبح سوار شده رفتیم چمن لیرا آفتابکردان زدند بعضی سنکهای معدنی از سه سنک آورده بودند ملاحظه شد در بعضی از سنکها قدری ذرّات طلا بود عصری مراجعت بمنزل کردیم حاجی جعفرقلیخان پازکی برای امر سواره شاهسون خمسه از شهر آمده است دوباره مراجعت میکند
پنجشنبه چهارم صُبح زود از خواب برخاسته سوار شدیم سر کردنه سه سنک آفتابکردان زدند قدری راحت کرده سوار شده رفتیم انطرف کردنه تا لب رودخانه ورارود اینجا کوسفند زیادی از مردم لته کوهی مازندرانست که از نمارستاق اجاره کرده بهمه ساله در فصل تابستان اینجا بچرا میآیند قدری انجاها تفرُج و تماشا کرده از راه بیراهه و کوه مراجعت بمنزل کردیم هوا مه شدیدی کرفت تاریک شد راه هم بد بود قدری بزحمت آمدیم تا یکساعت بغروب مانده وارد منزل شدیم
روز جمعه پنجم رمضان باید از نمارستاق برویم بلده و غیره صُبح برخاسته سوار شده از راه ابراهیمخانی رفتیم پایین هوا صافست امّا سر کوهها را مه دارد باد خنکی میآید راندیم بچمن یورت اوّلی که بدریاوک معروفست ابراهیمخان و لاریجانیها مُرخّص شده رفتند جاده را کرفته رو بطرف مغرب راندیم این راهها را میرشکار بدستیاری حاجی غُلامرضای آملی ساخته است خوب ساختهاند والّّا امکان عُبور مال از اینجاها نداشت کمکم سر بالا شدیم یکرودخانه کوچکی که قریب هشت سنک آب دارد از طرف دست راست میآید جاده در دست چپ واقعست قدری بغله و پرتکاه بود بطرف رودخانه امّا ساخته بودند بعد راه وُسعت پیدا کرد و کمکم زراعت دیده میشود چشمهای اطراف کوهها و دامَنها اینرودخانه را تشکیل میدهند رودخانه کاهی بطرف دست چپ و کاهی بدست راست جاده میافتد همه جا سر بالا راندیم تا بجائی که قدری مسطح و زراعت بود رسیده قدری اینجا استراحت کرده سوار شده قدری که راندیم به پای کردنه و کُتل راست عمودی رسیدیم که راه خیلی املس تیز و تُندی بود اینکوهها که مرتع خوبیست از نمارستاق طایفه نائیجی باج کرده کوسفند آوردهاند ازینکُتل به طرف دست چپ رشته کوههای سهسنک و کوه کبود است آبشار بسیار قشنکی از آبهای کوه تشکیل یافته از بالا بپایین میریزد بهمین رودخانه که ذکر شد در حقیقت منبعش این آبشار است بعد قدریکه میرود یکدفعه از دست چپ کوه سفیدی که معدنست امّا نمیدانم معدن کچ است یا سنکی دیکر هر چه هست بسیار نرم و سفید است پیدا میشود و رشته این کوه همه جا الی یالرود نور امتداد دارد خیلی کوه تماشائی است باز راه زیادی که طی شد بیک چمن و وسعتکاهی رسیدیم که در حقیقت آنجا سرحد نمارستاق و یالرود و بلده است که آب آنطرف بنمارستاق میریزد و آب اینطرف برودخانه بلده و غیره داخل میشود راندیم سر پایین راه زیادی رفته تا بمزرعه و چمن نازر رسیدیم این مزرعه مال مرحوم حاجی ملاتقی یالرودی برادر میرزا احمد مستوفی است آب نازر همینطور از دره سرازیر میرود تا برودخانه بلده میریزد راه اردو از یک کردنه دیکر است که باز کوه کچست بغله و سربالائی سختی دارد زیر کردنه دو دریاچه کوچک از آب دامَنِهای کوه تشکیل یافته یکی این طرف جاده و دیکری آن طرف جاده واقع است بقیة در نُمره آتیه مُحمدحَسن