شرف/۱۷
نمره هفدهم |
شهر جمادیالاولی ۱۳۰۱ |
نوّاب نظامالملک میرمحبوبعلیخان
نوّاب نظامالملک میرمحبوبعلیخان فرمانفرمای مملکت عظیم دکن که در این اوقات بر مسند فرمانفرمائی موروثی آنمملکت جلوس نموده است جدّ اعلای نوّاب معزّی الیه میرقمرالدّینخان بهادر نظامالملک اوّل کسی بود که از این سلسلهٔ جلیله بر مسند فرمانفرمائی مملکت دکن نشست آباء و اجداد او از سادات جلیلالقدر سمرقند و در آنمملکت در لباس فقر و کسوت درویشی پیشوای اهل عرفان و ایقان و مقتدای ارباب اهتداء و ایمان و بعضی نیز قاضیالقضاة اسلام بودند پس از مسافرت و مهاجرت بمملکت هندوستان باز روزکاری در طریق تصوّف و لباس فقر قدم میزدند و همچنان رتبت مرادی و مقام ارشاد داشتند تا رفتهرفته ریاست و دولت دنیوی نیز بایشان رو کرد در زمانی که نادر شاه افشار پادشاه ممالک محروسه ایران با محمّدشاه هندی محاربه کرد و محمّدشاه را شکست داده آن فتح نمایان تاریخی را نمود میر قمرالدّین خان آنوقت فرمانفرمای مملکت دکن بود و در آن محاربه حاضر شده رشادتها نمود و خدمات بسلطنت هند کرد و مملکت هند را از حدوث فتنه و آشوب عظیم بحسن تدبیر و لطف تمهید حفظ و نکاهداری نموده بخوبی اسباب مصالحه را فراهم آورد در سال هزار و هفتصد و چهل و هشت عیسوی درکذشت چون پسر بزرکش نظام اعظم موسوم به غازیالدّین خان در شهر دهلی و دور از مرکز امارت بود ناصر جنک پسر کوچک میرقمرالدّینخان بمسند فرمانفرمائی نشست پس از قلیل زمانی از زحمت و مشقت جهانبانی ملول و بدست خویش خود را هلاک کرده جهان فانی را بجهانبانان خلف کذاشت پسرزاده میرقمرالدینخان که ملقّب بمظفر جنک و در چنک عموی خود ناصر جنک محبوس محترم بود بمسند فرمانفرمائی دَکَنْ مکین کردید او هم زیاده از یکماه نزیست پسر سوّم قمرالدّینخان که معروف بصلابت جنک بود فرمانفرمائی یافت آنوقت غازیالدّینخان پسر ارشد نظامالملک اعظم که مقیم دهلی و مستحق تاج و تخت پدر بود عزیمت جایکاه پدر کرده برادر کهتر را خلع و مملکت دَکَنْ را بقبضه اختیار در آورد پس از قلیل زمانی معاندین او او را در ضیافتی مسموم کرده دوباره صلابتجنک بمسند فرمانفرمائی نشسته چند سالی فرمانروائی کرد آخرالامر میرنظامعلیخان برادر کوچک او که وزیر اعظم دکن بود صلابت جنک را کرفته مقید ساخت و در همان محبس بود تا جان بداد و خود میرنظام علیخان بدست ریاست نشسته چهل سال متوالی با کمال استقلال فرمانفرمائی کرد و در سنه هزار و هشتصد و سه مسیحی درکذشته پسر او اسکندرجاه وارث جاه پدر شد و پس از بیست و شش سال انتقال نموده پسر بزرکش ناصرالدّوله جای او کرفت و در سال هزار و هشتصد و پنجاه و هشت درکذشت پس از او فرزندش افضلالدّوله بمسند فرمانفرمائی دَکَنْ متمکن شد و در سنه هزار و هشتصد و شصت و نه همین نوّاب نظامالملک میر محبوبعلیخان را در سنّ سه سالکی خَلَف کذارده رخت از این عالم بیرون برد مرحوم شجاعالدّوله مختارالملک سر سالار جنک میرترابعلیخان که از اولاد امجاد سیّدنعمتالله جزایری اعلیالله مقامه و وزیر اعظم مملکت دَکَنْ بود که سال کذشته درکذشت در حفظ و نظم مملکت دکن و تربیت نوّاب میرمحبوبعلیخان جهدی وافی و جدّی بلیغ مرعی داشته تا او را با تمام شرایط مهتری و ریاست و آداب امارت و سیاست از مهد صبی بعهد شباب رسانید این اوقات یعنی روز پنجم فوریه ماه فرانسه سال هزار و هشتصد و هشتاد و چهار مسیحی کورنر جنرال فرمانفرمای هندوستان بنیابت اعلیحضرت پادشاه انکلستان و امپراطریس هندوستان نواب میرمحبوبعلیخان را بر تخت ولایت و فرمانفرمائی مملکت دکن نشانده بمالکرقابی یک کرور هندی از رعایای هندوستان که معادل بیست کرور ایران است برقرار نمود و خود فرمانفرمای هندوستان باتمام معارف و اعیان و حکّام و راجکان ممالک هندوستان و صاحبمنصبان انکلیس و سفرای دول و خواتین محترمه انکلیسی و غیرها از مسافات بعیده و ولایات دور و نزدیک برای تهنیت و تبریک حاضر شده بودندجناب منیرالدّوله میرلایق علیخان بهادر سالارجنک پسر مرحوم مختارالملک را هم در همین روز بر حسب ارث بوزارت اعظم مملکت دکن منصوب کردند
جناب میرزا کاظمخان نظامالملک وزیرلشکر ابن مرحوم میرزاآقاخان صدراعظم که پدر بر پدر از وزرای عظام و چاکران بزرک و از آغاز سلطنت سلسله جلیله قاجاریه خلدالله تعالی دولتهم تاکنون بشرف چاکری و خدمتکذاری دولت روزافزون مشغول هستند از بدو این همایون عهد شخص معزّیالیه بر حسب لیاقت و سزاواری بشرف چاکری آستان همایون شهریاری نایل و در سنه هزار و دویست و شصت و پنج بمنصب استیفا سرافراز و در هزار و دویست و شصت و هشت بلقب جلیل نظامالملکی و در دویست و هفتاد بنابر آنکه همواره مراتب کفایت و حسن خدمت جناب معزّیالیه مشهود بود برتبه نیابت صدارت عظمی و اعطای خطاب جنابی و نشان تمثال همایون و حمایل سبز و آبی که مخصوص چنین شخص است نایل و بوزارت ولیعهد طوبی آشیان شاهنشاهزاده معینالدّینمیرزا مباهی و منصوب و در دویست و هفتاد و یک باعطای یکرشته شرّابه مروارید مرصّع مخصوص کردیدند از سنه هزار و دویست و هفتاد و پنج چندی از تقلّد مشاغل و مهام معظمه دولتی استعفا نموده دوباره در سال هزار و دویست و هشتاد و هشت بوزارت دفتر استیفا و محاسبات کلّ ممالک محروسه برقرار و در جزو وزرای دارالشورای کبری منسلک کردیند در سال هزار و دویست و نود بحکومت ولایت یزد منصوب و در همین ماموریّت بیکقطعه نشان امیرتومانی سرافراز و در نود و یک بوزارت عدلیّه اعظم نایل و در هزار و دویست و نود و سه پس از چندی انفصال مجدّداً باین وزارت عظمی نایل و در سال نود و هشت بوزارت لشکر که از مشاغل موروثی ایشان است منصوب شده و همواره بحسن خدمت و وفور لیاقت مورد مراحم و الطاف ملوکانه و دارای امتیازات بزرک و دولتی بوده و میباشد
بقیّه روزنامه سفر شاهنشاهی دام ملکه بنمارستاق
روز سهشنبه نهم رمضان صبح سوار شده از محلّه پائین بلده از وسط کوچه و بازار کذشته از درّه که براه خورت رودبار میرود بالا رفتیم تنکه سخت صعبی است ولی راه که از نصفه کذشت دیگر تا سر قلّه بد نیست باز از قله بآنطرف راه سنکلاخ و بد است وسط کردنه چشمه آب کمی دارد و در حوالی چشمه کمی هم زراعت کردهاند آنجا پیاده شده قدری استراحت کردیم بعد سوار شده الی قله کوه راندیم امّا از راهی که معبر چهاروادار و مکاری بود نرفته از سمت مشرق راه بالا رفتیم سر قلّه راهش بد نبود یک پَرْتگاهی داشت امّا بعد از آن پرتکاه دیکر همه جا راه هموار و بسیار خوب است سراشیب میرود تا بتنکهٔ میرسد که دیروز عصر در آنجا پیاده شده قدری استراحت کردیم اکر قدری این راه سخت را بسازند دیکر تا قله کوه هیچ زحمتی ندارد و مکاریان و عابرین براحت عبور خواهند کرد خلاصه راه سخت را طی کرده تا بهمواری رسیدیم و کمکم راه خوب شد فرهکبک زیادی در اینجا بود یک کبک بزرک روی هوا زدم عصر وارد منزل شدیم روز چهارشنبه دهم صبح سوار شده رفتیم از رودخانه بالا بطرف یوش راه کمی طیّ کرده آنطرف رودخانه که جای باصفائی بود بجهة استراحت پیاده شدیم کاغذ و عریضهجات زیادی جمع شده بود بقدر چهار ساعت اوقات صرف کرده و همه را خواندیم و جواب نوشتیم این قطعه که بجهة استراحت پیاده شده بودیم از اراضی زراعت قریهٔ یاسر است که مال صدیقالدوله است بقیّه در نمره آتیه محمدحسن