شرف/۲۰
نمرهٔ بیستم |
شهر رمضانالمبارک ۱۳۰۱ |
جناب آقا علی امینحضور وزیر بقایا که از چاکران لایق کافی و برآوردکان و تربیتیافتکان مخصوص اینعهد همایون است از بدایت عمر باقتضای درایت فطری و استعداد ذاتی بشرف خدمت خلوت و ملازمت حضور مهرظهور شهریاری نایل شده بسمت پیشخدمتی خاصه اختصاص یافتند و روز بروز در طیّ خدمت جوهر وجود و جُودت جبلّت خود را از یمن تربیت و ظلّ مرحمت خاصه پادشاهی بروز داده بمعارج ترقی ارتقاء جُست و بپاداش خدمتی لایق نعمتی سابغ یافته از میان اقران بامتیازی شایان ممتاز کردید تا در سال یکهزار و دویست و هشتاد و چهار هنکام رجعت موکب همایون اعلی از سفر خراسان بلقب امینحضوری ملقب شدند و علاوه بر پیشخدمتی خاصه حضور و قیام دائمی بخدمات پیشکاه سلطنت در بدو دولت ابدمدّت وجوهی که دولت بطور قرض بمباشرین اعمال داده بود متصدّی وصول آن کردیده و چندین سال حکومت ولایت ساوه و شاهسون بغدادی و مدّتی اداره ورقه دولتی و چندی ادارهٔ احتسابیه دارالخلافه طهران و چندی ادارهٔ جنس دیوانی آذربایجان و چندی خازنی صرف جیب همایون و ادارهٔ باغات و عمارات و قنوات دولتی و چندی حکومت ولایت کاشان نیز با معزّیالیه بود در سال تشریففرمائی موکب مبارک صاحبقرانی بساحت عراق عرب و تشرّف بعتبات عالیا معزّیالیه نیز شرف التزام رکاب مبارک را داشتند در سنه هزار و دویست و نود و پنج بحمصلّی بقایای مالیّه و اداره مجلس مزبور منصوب و در نود هفت علاوه بر خدمت تحصیلداری بقایا بمنصب ناظمی دفتر استیفا سرافراز شدند و پس از چندی انفصال از اینخدمت دوباره در اوایل سال هزار و دویست و نود و نه بمحصلّی بقایا و محصلّی کلیّه محاسبات و نظم و ترتیب امور دفترخانه مبارکه استیفا منصوب و در اواخر همین سال بخطاب جلیل جنابی و لقب وزارت بقایا مخاطب و ملقب و جزو وزرای مسئول دولت کردیدند و در این سال سیصد و یک چون خدمات سابقه و لاحقه ایشان منظور نظر کیمیا اثر همایونی بود بیک ثوب جبّه ترمه شمسهٔ مرصّع مخلّع شدند و دارای انواع امتیازات دولتی و نشانهای ذیشان از داخله و خارجه و دارای تمثال بیمثال همایون نیز میباشند
مخبرالملک
حسینقلیخان سرتیپ مخبرالملک رئیس کل تلکراف ممالک محروسه پسر جناب مخبرالدّوله وزیر علوم و تلکراف از مبادی عمر در مدرسه مبارکه دارالفنون بتحصیل علوم و فنون و السنه و اصطلاحات داخله و خارجه پرداخته استعداد موروثی و لیاقت نسبی را در معلومات مکتبی و طیّ تکمیل آداب و رسوم کمایتوقّع ظاهر و معلوم ساخت و پس از فراغت از تحصیل بمنصب سرهنکی تلکراف نایل و در سال هزار و دویست و نود و سه بناظمی و نیابت ادارهٔ تلکرافیه از طرف جناب مخبرالّدوله برقرار شد در سنه هزار و دویست و نود و پنج بمنصب سرتیپی و نشان و حمایل این رتبه نایل و بسمَت ریاست ادارهٔ تلکراف ممالک محروسه شناخته کردید و پیوسته در کمال کفایت و درستکاری اشتغال باین خدمت مهّم نموده تا در سال هزار و سیصد و یک مورد التفات مخصوص شهریاری کردیده از روی سزاواری بلقب مخبرالملکی ملقّب و مباهی آمد
بقیّه روزنامه سفر شاهنشاهی خلدالله ملکه بنمارستاق
دو میدان بیوش مانده کوهی جلو آمد که تمام آن کوه خراب و از هم پاشیده است قریب دویست ذرع راه از توی همین کوه است که ساختهاند چون احتمال ریزش سنک باز از آن کوه میرفت این دویست ذرع راه خالی از خطر نبود از آنجا کذشته بده یوش رسیدیم که در دست چپ درّه واقعست داخل ده نشده از راهی دیکر سرازیر آمدیم بتوی رودخانه و راندیم برای منزل از یوش تا محلّ اردو باز یک فرسخ راه بود در حقیقت اردو را در اراضی اوز زدهاند ظُهر وارد منزل شدیم اُردو در محلّی بسیار باروح و صفا و وسیع و خوشهواست خیلی از بلده بهتر است فتحالله شکارچی کُجوری پوست پلنک بسیار بزرکی را که خودش شکار کرده بود از کاه پر کرده بتوسّط امینالسّلطان بحضور آورد امّا وضع شکار پلنک کردن اهالی اینجا این طور نیست که با پلنک روبرو شده و مبارزت نموده او را بزنند بلکه در سر راه پلنک و غیره تله کذارده پلنک در وقت عُبور بتله میافتد آنوقت میآیند خیلی نزدیک و با تفنک میزنند
روز شنبه سیزدهم نوشتجات زیاد بشهر نوشته شد و عصری دو ساعت بغروب مانده بجهة رفع کسالت سوار شده رفتیم بتماشای قریه یوش بالای تپهٔ که مشرف بده بود آفتابکردان زدند پیاده شده قدری تماشای ده را کردیم امّا باد سختی میآمد و نکذاشت درست تماشا کنیم دِهِ بسیار خوب باصفای خوش منظریست چند خانوار ایل بالای همین ده افتادهاند پرسیدیم که از کدام ایل و طایفهاند کفتند از طایفه فیوجاند از درّه بالای این ده بکجور راه است که در چهارده پانزده سال قبل از این از همین راه بیوش آمدیم این ده باغات خوب باصفا دارد و از قراریکه میکفتند در اغلب خانها یک چشمه آب کمی جاریست که بآن زندکی میکنند خانهای محمّدجانخان از تمام خانهای این ده بهتر است تکیه و خانهای وکیلالملک قدری خراب و بایر شده است خلاصه بعد از یک ربع توقّف سوار شده بمنزل آمدیم اینجا شبها هوای آرام خوبی دارد و با وجودیکه هوا صافست و ابر و مه نیست صبح روی چادرها و غیره مثل اینکه شبنم زده باشد رطوبت و تری دارد
روز یکشنبه چهاردهم امروز صبح برای کردش و تفرّج از منزل سوار شده بقدر یک میدانی رانده رسیدیم بده اوُز که ده بسیار باصفائیست از آنجا بقدر دو میدان کذشته رسیدیم به نیکنامدِه این ده هم ده بسیار باصفای سبز با طراوتیست چون این دره سیل گیر است اهالی ده بجهة محفوظیّت از سیل روی تپهٔ که سمت دست راست درّه واقعست منزل کردهاند قدری بالاتر از ده در چمنی که نزدیک برودخانه بود پیاده شده قدری استراحت کردیم صنیعالدّوله قدری روزنامه خواند تا عصر اینجا توقف کرده بعد سوار شده بمنزل مراجعت کردیم از ده نیکنام از توی همین درّه میرود به مینک از مینگ میرود به پُل از پل میرود به نُسن از نُسن میرود بدُونا
روز دوشنبه پانزدهم باید برویم بقریهٔ ناحیه که از این منزل تا آنجا دو فرسنک مسافتست سوار شدیم چهارصد نفر سواره خواجهوند که از کجُور آمده بودند از سان حضور کذشته حکم شد یکصد نفر دیکر هم سوار کرفته علاوه کنند که روی هم پانصد نفر بشوند امینالسلطان سر سواره ایستاده بود حاجی اسمعیل نوری و علیاکبرخان سرکرده هم بودند بقیّه در روزنامه آتیه محمدحسن