شرق/شماره اول (۱۳۰۳)/علماء ایران در اسلام

بقلم آقای فرامرزی

علماء ایران در اسلام

هیچ‌کس نمیتواند این را منکر شود که مهمترین عوامل تشیید تمدن اسلامی ایرانیان بوده و پایه آن تمدن بزرک را نیاکان ما بالا برده‌اند از رجال دین گرفته تا فلاسفه و علماء اغلب ایرانی بوده. حتی در لغت و ادبیات عربی ایرانیان بر عرب سبقت گرفته و امروز خود اعراب مجبوراند که برای فهمیدن زبان و تحصیل یک سبک ادبی باثار فضلای ایران رجوع کنند

این مسئله بقدری مسلم است که حتی عربها بدان اعتراف کرده و آیهء

«و یستبدل قوما غیرکم را» بایرانیان تاویل داده‌اند ابن خلدون یک فصل از مقدمهء مشهور خود را باین موضوع اختصاص داده و اعتراف میکند که علمای اسلام یا ایرانی بوده و یا در ایران زیست کرده و یا در آنجا تحصیل کرده‌اند»

استاذ محمد عبده میگوید «کدام یک از فضایل است که ایرانیان در آن دست نداشته و یا بدست ایشان تمام نشده است»

آیا حقیقت غیر از این است؟

آیا بزرکترین شعرای عرب (بشار بن برد و ابو نواس) و بزرکترین علمای نحو (سیبویه و ابو علی فارس و سیرانی) و نخستین جغرافیون اسلامی (استخری و قزوینی) و مخترع علوم بلاغت (عبد القاهر جرجانی) و بزرگترین حکمای اسلام (ابن سینا و فارابی) و بزرکترین اطبا و فلاسفه (ابو بکر رازی) ایرانی نبوده‌اند؟ آیا کسی می‌تواند در بین نویسندکان عرب نظیر ابن مقفع و ابن عمید و بدیع الزمان و خوارزمی و در بین مفسرین و مورخین نظیر ابن جریر طبری و فخر الدین رازی و زمخشری و میان علمای موسیقی تالی ابراهیم المغنی و اسحق معروف بموصلی پیدا کند؟

آیا نخستین کسی که فقه و حقوق اسلامی را تدوین کرده‌است ابو حنیفه نبوده‌است

بی‌محابا باید گفت که اگر ایرانیان نبودند نه تنها عرب دارای آن تمدن بزرک نمی‌گردید بلکه زبان آنها نیز بعد از اختلاط با سایر ملل از بین رفته و بزبان کلدانیان و فینقیها ملحق شده بود

ما محض اینکه بهتر بتوانیم عملیات نیاکان خود را بخوانندکان خویش نشان دهیم تاریخ ادبیات و علوم عربی را بچند دوره تقسیم کرده خدمات ایرانیان را در هر دوره باین زبان ذکر خواهیم نمود

۱- دور بداوت

۲- دور شروع باخذ تمدن

۳- بحبوبهٔ تمدن

۴- انحطاط

۵- نهضت

۱- دور بداوت که عبارت از ایام خلفای راشدین باشد دوری است که غربها بواسطهء (اشتغال بجنک و گیر و دار با مخالفین نتوانستند بمسائل ادبی و تحصیل علوم پرداخته و شاه کارهای ایشان فقط فتوحات محیر العقولی بوده است که در ایران و سوریا و مصر کرده‌اند و در ضمن هم اگر باسودای را از جائی اسیر میگرفته‌اند او را باموزکاری اولاد خویش برقرار میداشته‌اند

نیز در ایام ادارهٔ پست تاسیس گردیده[۱] و یک مقداری اسکناس رواج یافته است[۲]

۲-دور دوم یعنی شروع باخذ تمدن از خلافت معاویه شروع گردیده و این قول در بین مورخین یک شهرتی دارد و از یکی طرف هم نظر بمقر معاویه که سوریا بوده و سوریا ارتباط دائمی و تمایل کاملی با مدنیت روم داشته است این قول معقول بنظر میرسد ولی از طرف دیگر هیچ آثار برجستهٔ از دولت اموی در دست نیست

و حتی شعر که در آن عصر رواج کاملی داشته و سه شاعر بزرک عرب «جریر و فرزدق و اخطل» از نوابغ آن دوره بوده‌اند با سبک جاهلیه هیچ فرقی نکرده و روح تجدد در آن موجود نیست

فقط قدمهائیکه بنو امیه در راه تمدن برداشته‌اند عبارت است از اصلاح اداره پست (در ایام معاویه) و اصلاح خط عربی و نقل دفاتر دولتی از زبان رومی و پهلوی بزبان عربی (در ایام عبد الملک بن مروان) و آنهم بدست ایرانیان صورت گرفت خلاصه ایام امویین با عهد خلفای راشدین چندان فرقی ندارد و یک نفر مورخ نمیتواند چیزیکه دلیل بر ترقی علمی و فکری ایشان باشد پیدا کند

۳-دورهٔ سوم دورهایست که دولت عرب یا (اسلامی) باوج ترقی رسید و تمدن ایشان بر تمدن روم و یونان افزونی گرفت

علمای بزرک. حکمای بی‌نظیر. اطباء حاذق. ستاره‌شناسان عالیقدر، مؤلفین با تحقیق. نویسندگان زبردست. شعرای خیال پرور. موسیقیین شورانگیز همه در این عصر میزیسته‌اند

این دوره بدست ابو مسلم خراسانی پیش آمده و بتوسط ایرانیان دیگر از قبیل برامکه و بنو نوبخت بالا رفت و بهمین واسطه این تمدن را (بقول جرجی زیدان) باید تمدن ایرانی نامید

۴-اگرچه تمدن فوق الذکر در حقیقت بدست عباسیان پیش نیامده و با ضعف آنها نیز ضعیف نگردیده و فقط از بغداد باصفهان و خراسان و ماوراء النهر مـنتقل گردید ولی با انقراض آنها از میان رفت چه از یکطرف حمله مغول و از طرف دیگر حملهٔ اسپانیول بدولت اموی در غرب و عباسی در شرق خاتمه داده علوم عربی را بمنتهی درجهٔ انحطاط افکند

قبل از حملهٔ مغول نیز بواسطهٔ توجه امرای ایران بزبان فارسی و احیای ادبیات و قومیت خویش تا یک اندازه ادبیات عربی تنزل کرده و اواخر قرن چهارم زبان عربی تقریبا بیک فقر ادبی دچار میشود ولی در قرن پنجم یکنفر اصفهانی (مؤید الدین طغرانی) ظهور کرده و عصر بشار و ابو نواس را تجدید مینماید

در این صورت میتوانیم طغرائی را خاتمه شعرای عرب گفته و میتوانیم ما بین دوره سوم و چهارم به یک دوره دیگری قایل شده‌ و طغرائی را مجدد ادبیات حساب کنیم

۵-از سطور فوق معلوم گردیده که حملهٔ مغول بادبیات و زبان عربی در ایران و بین النهرین خاتمه داده فقط بقیهٔ در فارس مانده و آنهم بحملهٔ ثانوی مغول از بین رفت و دور پنجم که دور نهضت باشد در مصر بهمت محمد علی پاشا شروع گردیده و از موضوع مقاله ما خارج است

بعد از این مقدمه به عناصر مدنیت عرب و عوامل موجده و مکملهٔ آن نظری افکنده و اثار ذوق و کوشش اجداد خود را در ایجاد یک تمدن بزرک و نورانی که در ایران باسم تمدن اسلامی و در اروپا باسم تمدن عرب مشهور گردید مشاهده نمائیم

فقه، تفسیر، حدیث

چون دولت اسلامی یک دولت مذهبی بود همینکه مسلمانان از جنک و جدال فراغت حاصل کرده و بتحصیل و تدوین پرداختند نخست همت خود را تبدوین علوم اسلامی گماشتند

ایرانیان در این علوم نیز مثل سایر علوم از عربها گوی سبقت ربوده و با وجودی که در نزد عرب بموالی یعنی بنده‌زاده گلن معروف بودند خود را پیشوای آنها قرار دادند. چنانکه نخستین جامع فقه را ابو حنیفه گفته و بهترین کتب حدیث را دو صحیح بخاری و مسلم نیشابوری و بهترین تفاسیر را تفسیر طبری و رازی و زمخشری میداند و ما در نمرات بعد این مجله بنکارش شرح حال بعضی از این اشخاص پرداخته و سوانح بعضی دیگر را برای موقع خود میگذاریم


  1. اشهر مشاهیر الاحلام ج ۲ و طبقات سبکی ج ۱
  2. ابوتمام میگوید: لم ینتدب عمر للابل یجعل من جلودها النقد حین عزه الذهب‌