شیخ بهایی (غزلیات)/دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید
این شعر توسط طاهر قریشی به آهنگساری امید اسکندر و نوازندگی پیانوی نوید اسکندر خوانده شده .