| | | | | | |
|
ساقیا! بده جامی زان شراب روحانی |
|
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی |
|
|
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را |
|
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی |
|
|
بیوفا نگار من، میکند به کار من |
|
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی |
|
|
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم |
|
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟ |
|
|
ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم |
|
حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی |
|
|
رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن |
|
آستین این ژنده، میکند گریبانی |
|
|
زاهدی به میخانه، سرخ رو ز می دیدم |
|
گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی |
|
|
زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم |
|
مینهم پریشانی بر سر پریشانی |
|
|
خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن! |
|
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی |
|
|
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید |
|
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی |
|