عبید زاکانی (مقطعات)/ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن
ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن | هیچ دانی که سحرگاه چرا میخندد | |||||
با وجود گره غنچهی و تنگی دل او | حکمتی هست نه از باد هوا میخندد | |||||
چون ثبات فلک و کار جهان میبیند | به بقای خود و بر غفلت ما میخندد |