| | | | | | |
|
شاه بیت غزل بنده سه بیت از شاه است |
|
که فروزندهتر از گوهر شهوار بود |
|
|
« دل من مایل آن لعبت فرخار بود |
|
جان من در ره آن شوخ دل آزار بود |
|
|
زلف مشکین خم اندر خمش از بوالعجبی |
|
تودهی مشک دمد طبلهی عطار بود |
|
|
مست از خانهی خود چون بخرامد بیرون |
|
دل ز دستش برود هر چه که هشیار بود» |
|
|
ترسم آخر نرسد نوبت خون خواهی من |
|
بس که در ره گذرش کشتهی بسیار بود |
|
|
چنگ در تار سر زلف بتی باید زد |
|
زان که حیف است کسی این همه بی کار بود |
|
|
در ره عشق بریزد آن چه تو را دربار است |
|
ره رو کعبه همان به که سبک بار بود |
|
|
به که در پرده بپوشند رخ خوبان را |
|
راز عشاق چرا بر سر بازار بود |
|
|
زان خریدار سیه چشم غزالانم من |
|
که غزلهای مرا شاه خریدار بود |
|
|
سبب نقطهی ایجاد ملک ناصر دین |
|
که مدار فلکش در خط پرگار بود |
|
|
ملکا شعر فروغی همه در مدحت توست |
|
که چنین صاحب اشعار گهربار بود |
|