| | | | | | |
|
شاه جم جاه کلامی که بیان فرماید |
|
از کمال شرفش نقش نگین باید کرد |
|
|
« دل ما را ز چه رو زار و حزین باید کرد |
|
عاشقی کفر نباشد نه چنین باید کرد |
|
|
بادهی صاف به یاران کهن باید کرد |
|
نظر لطف به عشاق غمین باید کرد |
|
|
ما گدایان را از درگه خود دور مکن |
|
که ترحم به گدایان به از این باید کرد |
|
|
از بر خسته دلان چند به تندی گذری |
|
بعد از این مرکب آهسته به زین باید کرد |
|
|
این چنین حسن و لطافت که تو داری تا حشر |
|
سجده بر آدم و حوا و به طین باید کرد |
|
|
پرتو روی تو روشن کند این عالم را |
|
پس از این روی تو با ماه قرین باید کرد |
|
|
پرده از صورت زیبای تو باید برداشت |
|
ماه رویان همه را پردهنشین باید کرد |
|
|
همچو طاووس چو سرمست خرامی در باغ |
|
توتیای مژه را خاک زمین باید کرد |
|
|
روش کبک دری داری و چشم آهو |
|
صید این قسم شکاری به کمین باید کرد» |
|