لاهوتی (غزلیات)/با تو گپ دارم
دست نه بر سرم که تب دارم، | تب عشق تو روز و شب دارم. | |||||
یا بران یا خموش کن دل را، | شب وصل است، با تو گپ دارم. | |||||
تو مرا می زنی و دل شاد است؛ | من از این کار دل عجب دارم. | |||||
من وفاپیشه ام، ولی چه کنم، | طالع نحس، در عقب دارم. | |||||
دائماً روی تو به خانهٔ چشم، | روز و شب نام تو به لب دارم. | |||||
دست، هرگز ز دامنت نکشم | تا که خون و رگ و عصب دارم. | |||||
نروم هیچ جا ز درگه دوست، | من از این خانه، جان طلب دارم. | |||||
افتخارم به عشق و آزادی است؛ | من از این خاندان نسب دارم. | |||||
در دیار وفا، چو لاهوتی، | من دلیرم، چنین لقب دارم. |
مسکو، اوت ۱۹۳۵