لاهوتی (غزلیات)/بندگی در کار نیست!
زندگی آخر سر آید، بندگی در کار نیست، | بندگی گر شرط باشد، زندگی در کار نیست. | |||||
گر فشار دشمنان آبت کند، مسکین مشو، | مرد باش، ای خسته دل، شرمندگی در کار نیست. | |||||
با حقارت گر ببارد بر سرت باران دُر | آسمان را گو: برو، بارندگی در کار نیست! | |||||
گر که با وابستگی دارای این دنیا شوی، | دورش افکن! این چنین دارندگی در کار نیست. | |||||
گر به شرط پایبوسی، سر بماند در تنت، | جان ده و رد کن، که سرافکندگی در کار نیست. | |||||
زندگی آزادی انسان و استقلال اوست، | بهر آزادی جدل کن! بندگی در کار نیست. |
مسکو، فوریهٔ ۱۹۳۰