لاهوتی (غزلیات)/بیرق آزادی
سال ها در جستجوی حق، به هر در، سر زدم، | کس ندیدم، هرقدر این در زدم آن در زدم. | |||||
در همه دنیا نه نام از راستی بد، نی نشان، | هی شدم نومید از این در، هی در دیگر زدم. | |||||
دشمنی بد، هر کسی را من گرفتم جای دوست، | رهزنی بد، دست بر دامان هر رهبر زدم. | |||||
هر که را دیدم، برای نفع شخصی می دوید، | پشت پا جز فعله و دهقان، به خشک و تر زدم! | |||||
بر دل صنف توانگر، زخم هایی پی به پی، | گه به نوک خامه، گاهی با دم خنجر زدم. | |||||
هر زمان اعلان کشتی کرد با من آسمان، | زود برجستم به میدان، آستین را برزدم. | |||||
جستم از هر بند و کردم پاره هر زنجیر را، | بیرق آزادی مطلق به بحر و بر زدم. |
باکو، ژوئن ۱۹۲۲