لاهوتی (غزلیات)/حق نمک
سینهٔ دهقان ز غصه آه ندارد؛ | کیسهٔ دارا ز لیره راه ندارد. | |||||
نعمت اشراف، در حساب نیاید، | زحمت مزدور، سال و ماه ندارد. | |||||
فعله که داده است تخت و تاج به شاهان، | کفش به پا و به سر کلاه ندارد. | |||||
بی شرفی بین که سیر نان دهاتیست، | خواجه و، حق نمک نگاه ندارد. | |||||
باغ جهان، بی وجود فعله و دهقان، | میوه که سهل است، یک گیاه ندارد. | |||||
غیر دو دست و دو بازوان توانا | هیچ کجا فعله دادخواه ندارد. | |||||
باده بنوش ای مقیم کشور شورا، | شادی ملکی که شیخ و شاه ندارد. | |||||
شعر تو، لاهوتیا، کشندهٔ ظلم است؛ | این اثر البته یک سپاه ندارد. |
نخجوان، فوریه ۱۹۲۲