لاهوتی (غزلیات)/در ملک وفاداری
من خوانم و دل رقصد، | بزم من و دل را بین. | |||||
گور از پی غم کندیم، | عزم من و دل را بین! | |||||
در رهگذر جانان | ما منتظر فرمان، | |||||
سر در کف و جان بر لب، | نظم من و دل را بین! | |||||
من افتم و دل خیزد، | دل غلتد و من جنبم. | |||||
با عشق قوی پنجه، | رزم من و دل را بین! | |||||
هر کس که ز وی بویی | از عشق نمی آمد، | |||||
ما دیده از او بستیم. | حزم من و دل را بین! | |||||
دل یار و مرا دارد، | من - یک دل و یک دلبر؛ | |||||
در ملک وفاداری | رسم من و دل را بین! |
کیسلاودسک، فوریهٔ ۱۹۳۷