لاهوتی (غزلیات)/دوری از دلدار

  جانا، دلم که پیش تو چون بره راحت است، تنها که هست، جنگره[پانویس ۱] چون ببر می شود.  
  چشمم که پیش روی تو رخشان ستاره است، دور از تو، تیره می شود و ابر می شود.  
  در بودن تو، کلبهٔ تنگم بود چمن، بی تو، چمن به دیدهٔ من قبر می شود.  
  کاهد غم از نگاهت، اگر هم بود چو کوه، کاه ار بود، جدا ز تو استبر[پانویس ۲] می شود.  
  سوزم ز هجر و مردم، گویند صبر کن، مردم که! آخر این همه هم صبر می شود؟  
  باید دویده پیش تو آیم، که زیستن، بی روی تو، به دیده و دل جبر می شود.  

تاشکند، مه ۱۹۴۱

یادداشت‌ها

ویرایش
  1. جنگجو.
  2. استبر = استبرک یا استبرق گونه ای درخت گرمسیری - درشت و کلفت.