لاهوتی (غزلیات)/هاله مو
دور سر، زلف تو، هر قدر که پیچانتر شد، | دلم، آن سلسله را دید و پریشانتر شد. | |||||
داشت در موی پریشان تو، دل پای گریز، | با چنین رشته، کنون بستنش آسانتر شد. | |||||
مه، که در دایرهٔ هاله فتد، تیره شود، | وه، که در هالهٔ مو، روی تو تابانتر شد. | |||||
بلبل طبع من، آواز کی از اول داشت، | نوگل روی تو را دید و خوش الحانتر شد. | |||||
ای عجب، هرچه نکوتر تو نشانش کردی | مرغ جان، سوی خدنگ تو، شتابانتر شد. | |||||
تو سفر کردی و تا منزل صفر آمد عیش، | تو، سرش دادی و دل بی سر و سامانتر شد. | |||||
دل، همه ساله، ز بی مهری تو می نالید، | بی تو ماند ای مه افغان و پر افغانتر شد. |
مسکو، ۱۹۵۳