لاهوتی (غزلیات)/هرچه بادا باد
کتاب و دفتر و درس و صحیفهٔ استاد | به رهن باده نهادم، هر آنچه بادا باد! | |||||
مرا، چو سایر آزادگان، ز دنیا بود | دو پاره پاره کتابی و یک شکسته مداد؛ | |||||
اگرچه بود کتابم پر از لآلی علم، | ولی کسش، ز پشیزی نمی خرید زیاد. | |||||
به می فروش بدادم، به حال من پی برد، | دو شیشه باده به من داد، خانه اش آباد! | |||||
بهای دار و ندار من این دو شیشه می است؛ | من این دو شیشه، به ملک جهان نخواهم داد. | |||||
بنوش باده، که هرگز سعادت ابدی | نداده اند به کس، اندر این خراب آباد. | |||||
فلک، نشیمن بلبل، از آن خراب کند | که آشیانهٔ صد بوم را کند آباد. | |||||
به رغم شیخ، عمل کن به پند لاهوتی: | به می بده همه هستی: هر آنچه بادا باد! |
اسلامبول، اکتبر ۱۹۱۹