لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/آتش به جان

  آخر ای مه، هلاک شد دل من، در غمت چاک-چاک شد دل من.  
  بی تو، ای نوشکفته غنچهٔ گل، خسته و دردناک شد دل من.  
  گر به حالم نظر کنی، چه شود؟ بر سرم یک گذر کنی، چه شود؟  
  رحمی، ای نونهال گلشن جان، گر به این چشم تر کنی، چه شود.  
  به من خسته، یک نظاره بکن، دردم از یک نظاره، چاره بکن.  
  تو، ز من جان بخواه تا بدهم، ور نگویی سخن، اشاره بکن.  
  شعله بر خانمان من زده ای، دشنه بر استخوان من زده ای.  
  از چه منعم کنی ز سوز و گداز؟ تو، خود آتش به جان من زده ای.  
  اینکه زلفت کمند راه من است، شرحی از طالع سیاه من است.  
  چه گنه کرده ام که می کشیَم، مگر عاشق شدن گناه من است؟  
  آه از آن چشم مست پُرفن تو! وآن نهفته نگاه کردن تو!  
  دست من گر به دامنت نرسد، ای صنم، خون من به گردن تو!  

دوشنبه[پانویس ۱]، ژوییهٔ ۱۹۲۵

یادداشت‌ها

ویرایش
  1. دوشنبه = نام قدیمی و ایرانی شهر کنونی استالین آباد در خاک روسیهٔ شوروی، که جایی بوده است مانند دوشنبه بازار گیلان.