لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/آشیان بلبلان
دیدم اندر یک چمن، یک آشیان، | آشیان پرصفای بلبلان. | |||||
بلبلان نغمه پرداز و نکو، | عشقبازان گل خوشرنگ و بو. | |||||
چون مرا دیدند پیش آشیان، | گرد من گرد آمدند آن بلبلان. | |||||
یکسر افتادند در چهچه زدن، | نغمه ها خواندند در وصف چمن. | |||||
نغمه هاشان را چو گوش انداختم، | مست گشتم، هوش خود را باختم. | |||||
آنچنان مفتون آن غلغل شدم، | که خودم در نغمه چون بلبل شدم. | |||||
گفتم این باغ بزرگ آباد باد، | باغبان عالی آن شاد باد! | |||||
دایم آن دیدار در یاد من است، | وآن صفا در خاطر شاد من است. | |||||
گرچه یک گل در جهان بی خار نیست، | باز هم از گل به دل ها بار نیست. | |||||
ای خوشا آن گلشن و آن آشیان، | بر شما از من سلام، ای بلبلان! |
مسکو، اوت ۱۹۳۹
یادداشتها
ویرایش- ↑ به صنعتگران رادیوی تاجیک