لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/برای سواد

  به دور شاه و امیران، به غیر بچهٔ بای به عمر خویش نمی دید کس لقای سواد.  
  سواد، اسلحهٔ دست حکمداران بود؛ نمی رسید به دهقان مگر جفای سواد.  
  سواد، باغ صفا بود و خلق زحمتکش نداشت حق که برد بهره از صفای سواد.  
  سواد بود کمندی به دست اهل ستم، اسارت فقرا بود مدعای سواد.  
  ولی حکومت شورا بنا به پند لنین برای کم بغلان[پانویس ۲] است رهنمای سواد.  
  سواد اسلحهٔ دست صنف حاکمه است، به رنجبر رسد این دوره میوه های سواد.  
  سواد زینت تالار مفتخواران بود، کنون به خانهٔ ما بازگشته پای سواد.  
  سواد نغمه گر بزم اهل ثروت بود، به گوش رنجبر، اکنون رسد صدای سواد.  
  کدام گنج شنیدی که بیشتر گردد هر آنچه صرف نمایی از آن - سوای سواد؟  
  کنون که گشته چنین دست فاتح اکتبر به نفع تودهٔ زحمت گره گشای سواد،  
  هوای کلخوز و آئول و کان و کارخانه ز نای های قلم شد پر از نوای سواد-  
  سزد که کلخوز و فابریک بلند بردارند چو رایت ظفر رنجبر، لوای سواد.  
  زهی رفیق خجندی[پانویس ۳] که بلشویکانه ز روی دانش صنفی دهد بهای سواد.  
  خجند گشته بریگاد ضربدار[پانویس ۴] اعلان، به مُلک هفتم شورا[پانویس ۵] دهد ندای سواد.  
  یقین که این پسر هفتمی سوسیالیسم به شرق پیر ستمکش دهد دوای سواد.  
  مسلم است که فاتح شود در این میدان هجوم فوج بزرگ هنرنمای سواد.  
  سواد پایهٔ علم است و علم، عین حیات؛ به پیش، تودهٔ زحمتکشان، برای سواد!  

خجند، ژانویهٔ ۱۹۳۲

یادداشت‌ها

ویرایش
  1. به مناسبت انتشار روزنامهٔ «برای سواد» در خجند.
  2. کم بغل = تهیدست، رنجبر.
  3. خجند نام شهری است بسیار حاصلخیز و قدیمی در تاجیکستان که اکنون لنین آباد نام دارد و گویا اسکندر آن را بنا نهاده است.
  4. بریگاد ضربدار = دسته ای از کارگران یا کلخوزچیان که مأمور انجام کاری با برنامهٔ معین باشند.
  5. مُلک هفتم شورا اشاره است به جمهوری تاجیکستان که هفتمین جمهوری شوروی است.