لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/خورشید پیروزی
دیو می تازد به ناموس و جهان زیر و زبر شد. | ای دل شیدا، مسلح شو، که دلبر در خطر شد! | |||||
ظلمت آورده است اردو، تا کند عشق از جهان گم، | الصلا، ای عاشقان باوفا، وقت حشر شد! | |||||
کیف دارد ناز جانان و نیاز عاشق، اما | چند گاهی نوبت غرش به خصم بدسیَر شد. | |||||
بهر حفظ سینهٔ دلداده و مژگان دلبر | روز میدان، وقت جولان دادن تیغ و سپر شد. | |||||
قسمی از گلزار ما، خشکید زیر پای دشمن | بعد از آن کز خون و اشک دوستان، رنگین و تر شد. | |||||
از پس دشمن بران، ای پهلوان ما، که اکنون | هرچه عاشق دورتر از یار شد، نزدیکتر شد. | |||||
حامیان عشق و آزادی، ز هر سو یکدل و جان | بر سر عفریت ها تازیم، هنگام ظفر شد! | |||||
تیره شد گر کنجی از آفاق دنیای سُوِتی[پانویس ۱]، | زود بینی کز شعاع فتح ما، این شب سحر شد. |
تاشکند، سپتامبر ۱۹۴۱
یادداشتها
ویرایش- ↑ سُوِت = کوتاه شدهٔ نام کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است.