لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/دلداده شدم

  من، روی تو را دیدم و دلداده شدم، در دادن جان، به راهت آماده شدم.  
  در بندگی ایستاده بودم ز تو دور، افتاده شدم به دامت، آزاده شدم.  
  من دل، صنما، نه با زبان می دهمت، در آتش و خون، من امتحان می دهمت.  
  فرمان فداشدن ده و بین که هنوز گپ در لبت ایستاده، جان می دهمت!  
  من، دست تو را به دست دشمن ندهم، هرگز به چنین بی شرفی، تن ندهم.  
  از طرهٔ جانانه به بیگانهٔ او گر سر برود، یک سر مو، من ندهم!  

ستالین آباد، مارس ۱۹۴۳