لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/سپارش مادر ازبک
رو، پسرجانم، ز دشمن رو مگردان، برنگرد، | گر نگردد قاتل از تیغ تو غلتان، برنگرد! | |||||
گر نمی خواهی شود میهن زبون، تا روز فتح | جنگ کن، از نیمه ره، ای نور چشمان، برنگرد. | |||||
میجهد دشمن، که سازد کشور ما را خراب، | تا نسازی خانه اش از بیخ ویران، برنگرد. | |||||
تو به میدان رو، من اینجا پاسبانی می کنم، | پیش من، بی مژدهٔ اعدام دزدان برنگرد. | |||||
خواهد ار فاشیست از دستت گریزد در نبرد، | با زبان تیر فرمان ده به وی: «مان، برنگرد!» | |||||
تا کنم از جان حلالت شیر پستان، بی شکار | ای پسر، پیش ستالین، شیر شیران، برنگرد! | |||||
چون پدر مردی کن، از این جنگ خونین، بی ظفر، | قهرمان فرزند خلق ازبکستان، برنگرد! |
تاشکند، ژوئیهٔ ۱۹۴۱