لاهوتی (قطعه‌ها و منظومه‌ها)/عشق بی‌حساب

  در دست او، همیشه کتاب و قلم بود، پیوسته در مبارزه با بیش و کم بود.  
  او عضو حزب نیست، ولی هست کمونیست، داند که کمونیسم، بدون حساب نیست.  
  در کار او حساب و به گفتار او حساب، در فکر او حساب و در آثار او حساب.  
  پرگاروار اگر که به دور زمین دَوَد، از نقطهٔ حساب تجاوز نمی کند.  
  همسایه و رفیق و زن و خویش و آشنا حق و حساب دانی او را دهد بها.  
  گویند: مام دهر ورا با حساب زاد، یک چیز بی حساب طبیعت به وی نداد...  
  ناگه صدای غرش شیپورهای سرخ بردش به جنگ ظلم، به زیر لوای سرخ.  
  در آن تلاش سخت به آزادی بشر، میدان امتحان فداکاری و هنر،  
  پیش صف، او همیشه به مردی نمونه بود، بخت عدو ز حملهٔ او واژگونه بود.  
  با دوست مهربان بُد و با دشمنان شدید، هر دم جسارت نویی از او شدی پدید.  
  معلوم شد که بر وطن و خلق و انقلاب عشق دل محاسب ما بوده بیحساب.  

مسکو، اکتبر ۱۹۳۹

یادداشت‌ها

ویرایش
  1. هدیه به خ.ب.