لاهوتی (قطعهها و منظومهها)/وحدت و تشکیلات
وحدت و تشکیلات
منتخب از چاپ ۱۹۴۶ مسکو توسط اداره نشریات به زبان های خارجی
سر و ریشی نتراشیده و رخساری زرد، | ||||||
زرد و باریک چو نی. | ||||||
سفرهای کرده حمایل، پتویی بر سر دوش، | ||||||
ژندهای بر تن وی. | ||||||
کهنه پیچیده بپا، چونکه ندارد پاپوش، | ||||||
در سر جادهٔ ری | ||||||
چند قزاق سوار از پِیَش آلوده به گَرد. | ||||||
دستها بسته ز پس، پایپیاده، بیمار، | ||||||
که رود اینهمه راه؟ | ||||||
مگر آن مرد قویهمتِ صاحبمسلک | ||||||
که شناسد ره و چاه. | ||||||
خسته بُد، گرسِنِه بُد، لیک نمیخواست کمک | ||||||
نه ز شیخ و نه ز شاه، | ||||||
بجز از فعله و دهقان نه بفکر دَیّار. | ||||||
از سواران مسلح یکی آمد به سخن، | ||||||
که دلش سوخت به او. | ||||||
"آخر ای شخص گنهکار،" | ||||||
- چنین گفت به وی، | ||||||
"گنهت چیست؟ بگو!" | ||||||
بندی از لفظِ "گنهکار" برآشفت به وی. | ||||||
گفت: ای مردِ نکو، | ||||||
گنهم اینکه من از عائله رنجبرم. | ||||||
زادهٔ رنجم و پروردهٔ دست زحمت، | ||||||
نسلم از کارگران. | ||||||
حرف من اینکه چرا کوشش و زحمت از ماست، | ||||||
حاصلش از دگران؟ | ||||||
این جهان یکسره از فعله و دهقان برپاست، | ||||||
نه که از مفتخوران. | ||||||
غیر از این من ز گناهِ دگری بیخبرم. | ||||||
دگری گفت که: گویند تو آشوبکنی، | ||||||
ضد قانون و وطن. | ||||||
دشمن شاهی و بیدینی و دهریمذهب، | ||||||
جنگجو، فتنهفکن. | ||||||
پرده از کار برانداز و مپیچان مطلب، | ||||||
راستی گوی به من؛ | ||||||
تو مگر عاشق حبس و کتک و تبعیدی؟ | ||||||
"تندتر میدَوی از من، اگر آگاه شوی." | ||||||
- دادش اینگونه جواب. | ||||||
اینزمان "دولت و دین" آلت اشراف بُوَد، | ||||||
رنجبر لخت و کباب. | ||||||
سگِ خان با جُلِ مخمل، | ||||||
بگو انصاف بُوَد؟ | ||||||
خانهی جهل خراب، | ||||||
حیله است این سخنان! | ||||||
کاش میفهمیدی، | ||||||
این عباراتِ مُطلّا همه موهوماتست، | ||||||
بند راهِ فقرا. | ||||||
چیست قانونِ کنونی، خبرت هست از این؟ | ||||||
"حکم محکومی ما!" | ||||||
بهر آزاد شدن، در همه روی زمین، | ||||||
از چنین ظلم و شقا، | ||||||
چارهٔ رنجبران، وحدت و تشکیلات است. |
مسکو فوریه ۱۹۲۴