لطف الله نیشابوری/طالعی دارم آن که از پی آب
طالعی دارم آن که از پی آب | گر روم سوی بحر، بر گردد | |||||
ور به دوزخ روم پی آتش | آتش از یخ فسرده تر گردد | |||||
ور ز کوه التماس سنگ کنم | سنگ نایاب چون گهر گردد | |||||
ور سلامی بَرَم به نزد کسی | هر دو گوشش به حکم کر گردد | |||||
اسب تازی گر سوار شوم | چند گامی نرفته خر گردد | |||||
با این همه شکر باید گفت | که مبادا ز بد بتر گردد |