محتشم کاشانی (غزلیات)/آن کوست قبلهی همه کس قبلهی جود رو
آن کوست قبلهی همه کس قبلهی جود رو | و آن روست قبلهای که کند کعبهی رودررو | |||||
آیینه ساز چشم من این شیشه ساخته | نوعی که جز تو کس ننماید نکو درو | |||||
ز آب و هوای لطف تو گلزار کام ماست | باغ شکفته صد گل بیرنگ و بو درو | |||||
داری دلی که هست محل ملایمت | بد خوئی هزار بت تندخو درو | |||||
کویت چه گلشن است که از دجلههای چشم | جاری تراست خون دل از آب جو درو | |||||
باید به آب داد کتابی که هیچ جا | نبود حدیث حرمت جام و سبو درو | |||||
زین کلبه نگذرید تماشاییان که هست | دیوانهای از آن بت زنجیر مو درو |