| | | | | | |
|
امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه |
|
دیده را ضبط نگه کار است و دل را ضبط آه |
|
|
از برای یک نگه بر روی آن عابد فریب |
|
میتوان رفتن به زیر بار یک عالم گناه |
|
|
بسته چشم آن بت ز من اما کجا آن شوخ چشم |
|
میتواند داشت خود را از نگه کردن نگاه |
|
|
صبر کن ای دل که از لذت چشانیهای اوست |
|
وعدههای دیر دیر و لطفهای گاه گاه |
|
|
زان نگه قطع نظر به کز پی تقریب آن |
|
بر رقیبان نیز یک یک بایدش کردن نگاه |
|
|
داغ مجنون راز وصل آن نیم مرهم بس نبود |
|
کاشکی یک بار دیگر ناقه گم میکرد راه |
|
|
رو به صبر و طاقت و تمکین منازای محتشم |
|
خیل غم چون بر نشیند یک سوار و صد سپاه |
|