محتشم کاشانی (غزلیات)/ای تو نکرده جز جفا آن چه نکردهای بکن
ای تو نکرده جز جفا آن چه نکردهای بکن | تیغ بکش به خون ما آن چه نکردهای بکن | |||||
ای زده عقل و راه دین خواهی اگر متاع جان | بی خبر از درم درا آن چه نکردهای بکن | |||||
چند به منتم کشی کز ستمت نکشتهام | ای ستمت به از وفا آن چه نکردهای بکن | |||||
ای که ربودهای به رخ صد دل و مایلی بدین | عقدهی زلف برگشا آن چه نکردهای بکن | |||||
ای که نبوده بر درت مثل من از جفا کشان | میروم این زمان بیا آن چه نکردهای بکن | |||||
ای نه نموده روی مه برده هزار دل ز ره | روی به محتشم نما آن چه نکردهای بکن |