محتشم کاشانی (غزلیات)/بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم
بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم | هجر تو را ز بیخودی وصل خیال میکنم | |||||
شب که ملول میشوم بر دل ریش تا سحر | صورت یار میکشم دفع ملال میکنم | |||||
او ز کمال دلبری زیب جمال میدهد | من ز جمال آن پری کسب کمال میکنم | |||||
زلف مساز پرشکن خال به رخ منه که من | چون دگران نه عاشقی با خط و خال میکنم | |||||
من که به مه نمیکنم نسبت نعل توسنت | نسبت طاق ابرویت کی به هلال میکنم | |||||
شیخ حدیث طوبی و سدره کشید در میان | من ز میانه فکر آن تازه نهال میکنم | |||||
مجلس یار محتشم هست شریف و من در آن | جای خود از پی شرف صف نعال میکنم |