| | | | | | |
|
به بزمش دوش رنگآمیزی بسیار میکردم |
|
که میگفت از می و مستی و من انکار میکردم |
|
|
گنهکارانه ماندم سر به پیش غمزهاش آن دم |
|
که ذکر عشق میکرد و من استغفار میکردم |
|
|
نمیدیدم به سویش تا نمیشد مدعی غافل |
|
به او عشق نهان خود چنین اظهار میکردم |
|
|
به چشم رمز گو میکرد سحر اندر جواب من |
|
به ایماعرض شوقی چون به آن پرکار میکردم |
|
|
چو او میدید سوی من به سوی غیر میدیدم |
|
حذر کردن ازو خاطر نشان یار میکردم |
|
|
به نام دیگری در عشق میگفتم حدیث خود |
|
حریف نکته دان را واقف اسرار میکردم |
|
|
شد امشب محتشم یار از نظر بازی من راضی |
|
که سویش دیده بعد از دیدن اغیار میکردم |
|