محتشم کاشانی (غزلیات)/بیوفا یارا وفا و یاریت معلوم شد
بیوفا یارا وفا و یاریت معلوم شد | داشتی دست از دلم دلداریت معلوم شد | |||||
شد رقیبم خصم و گفتنی جانبت دارم نگاه | آخرم کشتی و جانب داریت معلوم شد | |||||
بر دلم پر جوری از کین نهان کردی ولی | آن چه پنهان بود از پر کاریت معلوم شد | |||||
گفتمت مستی ز جام حسن و خونم ریختی | آری آری زین عمل هشیاریت معلوم شد | |||||
در قمار عشق خود را مینمودی خوش حریف | خوش حریفی از حریف آزاریت معلوم شد | |||||
دوش میکردی دلا دعوی بیزاری یار | امشب ای معنی ز آه و زاریت معلوم شد | |||||
این که میگفتی پشیمانم ز قتل محتشم | از تاسف خوردن ناچاریت معلوم شد |